زندگی‌نامه شیخ الاسلام مولانا و مرشدنا جناب ضیاء المشائخ محمد ابراهیم مجددی “رحمه‌الله”

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً دیدگاه این وب‌سایت نیست.

شیخ الاسلام مولانا ضیاء المشائخ محمد ابراهیم مجددی رحمه‌الله در قرن گذشته نه تنها در افغانستان بلکه در سطح جهان عالمی برجسته، اصلاح‌گر اجتماعی، مجاهد در راه حق و مرشدی برجسته در زمینه تصوف و عرفان بود که با خدمات علمی، اصلاحی، تدریسی و عرفانی گسترده‌اش، احسانات بزرگی به این سرزمین و مردم انجام داده است. ثمرات خدمات مختلف علمی و اصلاحی ایشان تا به امروز محسوس است و هیچ‌کس نمی‌تواند از مقام و شأن بلند وی چشم‌پوشی کند. در اینجا به طور مختصر به زندگی و دستاوردهای جناب ضیاء المشائخ _رحمه الله علیه_ اشاره خواهیم نمود.

 

خانواده و پیشینه تاریخی حضرات مجددی:

خانواده حضرات مجددی در کابل از نظر تاریخی یکی از سرمایه‌های روحانی و علمی بزرگ افغانستان به شمار می‌رود که در بیش از دو قرن اخیر نقش اساسی در دفاع از شعائر اسلامی، اصلاح مردم، تعلیم، تصوف و حفظ فرهنگ اسلامی ایفا کرده است.

 

در قرن دهم هجری که در هند سلطنت مغولان برقرار بود و بخش‌های شرقی افغانستان، از جمله پاکستان امروزی به هند ملحق محسوب می‌شد، شاه مغول جلال‌الدین اکبر برای خاتمه دادن به اختلافات دینی، دینی مختلط و جدیدی به نام دین اکبری را اعلام کرد که ترکیبی از اصول اسلام، هندوئیسم، بودائیسم و سایر ادیان بود. این امر باعث رشد عقاید باطله‌ای مانند حلول و تناسخ در میان مسلمانان شد و بسیاری از باورها و رفتارهای نادرست تحت نام تصوف و عرفان در جامعه اسلامی رواج یافت.

 

چنانکه خداوند متعال همیشه مجددینی را برای بازگرداندن مسلمانان از گمراهی و تجدید دین می‌فرستد، برای از بین بردن فتنه‌های اکبری و خرافات در هند، خداوند از نسل حضرت عمر فاروق رضی‌الله‌عنه شیخ احمد سرهندی بن شیخ عبدالاحد فاروقی رحمه‌الله را برگزید.

شیخ احمد سرهندی رحمه‌الله که بعدها به دلیل نقش تجدیدی‌اش از سوی علامه عبدالحکیم سیالکوتی به لقب مجدد الف ثانی معروف شد، در زندگی ۶۳ ساله خود نه تنها تحولی عظیم در رهبری سیاسی هند ایجاد کرد که موجب شد تا شاه اورنگزیب، پادشاه علم‌پرور و دینداری در هند بنشیند، بلکه از هند تا شام، ماوراءالنهر، افغانستان و فارس سلسله‌ای از تصوف و اصلاح واقعی را برقرار کرد که همچنان منبعی برای اصلاح روحانی و تزکیه باطنی مسلمانان است.

 

قطب الاقطاب امام محمد معصوم ثانی رحمه‌الله، نوه‌ی حضرت مجدد صاحب و فرزند پسر سوم ایشان جناب حضرت خواجه محمد معصوم رحمه‌الله بود که در زمان شاه احمدشاه درانی زندگی می‌کرد. در آن زمان چون پنجاب فعلی حصه‌ای از سرزمین افغانستان به‌شمار می‌رفت، ایشان نیم سال در لاهور و نیم سال در پیشاور به امور دعوت و اصلاح مشغول بود. پسر کوچک حضرت خواجه معصوم ثانی، قطب الاقطاب حضرت حاجی محمد صفی الله رحمه‌الله که سجاده‌نشین پدر خویش بود در زمان تیمور شاه درانی، فرزند احمدشاه درانی در کابل سکونت گزید. در این زمان که پایتخت افغانستان از قندهار به کابل منتقل شده و کابل به عنوان مرکز جدید منطقه‌ای شناخته می‌شد، خانواده مجددی نیز این شهر را به عنوان مرکز خدمات اصلاحی خود انتخاب کردند.

 

پس از آن، حضرات مجددی در طول قرن نوزدهم میلادی در شوربازار کابل به خدمت اصلاحی خود مشغول بودند. خواجه صفی‌الله رحمه‌الله در دوران تیمور شاه و پسران او شاه زمان و شاه محمود، رهبر و مرشد بزرگ خاندان مجددی بود. در دوران سلطنت امیر دوست محمد خان و شیرعلی خان، رهبر و مرشد بزرگ خانواده مجددی خواجه عبدالباقی رحمه‌الله بود. در زمان امیر عبدالرحمن خان، رهبری این خانواده و هدایت خدمات اصلاحی به عهده خواجه غلام صدیق رحمه‌الله قرار گرفت که در سال ۱۳۰۹ هجری قمری وفات کرد و تنها پسر ایشان حضرت خواجه غلام قیوم رحمه‌الله جانشین او و سرپرست سلسله روحانیت شد. حضرت خواجه غلام قیوم رحمه‌الله هم‌عصر با امیر حبیب الله خان بود و پس از وفات او، سلسله تصوف و دعوت به فرزندان شان حضرت شمس المشائخ فضل محمد مجددی و حضرت نور المشائخ فضل عمر مجددی رحمهماالله منتقل شد.

 

حضرات مجددی کابل که ابتدا در شوربازار سکونت داشتند و بعداً به منطقه قلعه جواد در غرب کابل نقل مکان کردند، از زمان ورودشان به کابل تا زمان انقلاب کمونیستی، به عنوان یک خانواده مهم و تاثیرگذار در زمینه رهبری دینی، خدمات اصلاحی و مرجعیت علمی و روحانی شناخته می‌شدند. اکثر شاهان افغانستان احترام زیادی برای این خانواده قائل بودند و در مسائل ملی بزرگ، از آنها راهنمایی و مشورت می‌گرفتند. حبیب الله خان، پدر شاه امان الله خان از مریدان یکی از مرشدین بزرگ این خانواده، حضرت ضیاء معصوم رحمه‌الله بود. وقتی شاه امان الله خان به سلطنت رسید و جهاد علیه انگلیسی‌ها اعلام کرد، یکی از حامیان بزرگ او حضرت نور المشائخ فضل عمر مجددی رحمه‌الله بود.

 

حضرات مجددی کرام در جنگ استقلال افغانستان نقش اساسی و کلیدی ایفا کردند. در این جنگ، جبهه‌ای که بیشتر فتوحات در آن به دست آمد و انگلیسی‌ها را به شکست وادار کرد، جبهه جنوبی بود. در این جبهه که فرماندهی عمومی نیروهای رسمی به عهده سپه‌سالار نادر خان بود اما رهبری نیروهای مردمی در جبهه وانه به عهده حضرت شمس المشائخ صاحب و در جبهه خوست و تل به عهده حضرت نور المشائخ صاحب بود.

 

پس از وفات حضرت نور المشائخ فضل عمر مجددی، رهبری این خانواده به حضرت ضیاء المشائخ محمد ابراهیم مجددی رحمه‌الله واگذار شد که در اینجا به زندگی و دستاوردهای ایشان به طور مختصر اشاره خواهیم کرد.

 

ضیاء المشائخ حضرت مولانا محمد ابراهیم مجددی:

 

حضرت ضیاء المشائخ مولانا محمد ابراهیم مجددی، دومین پسر حضرت نور المشائخ مولانا فضل عمر مجددی، در سال ۱۳۲۰ هجری قمری (معادل با ۱۲۸۱ هجری شمسی و ۱۹۰۲ میلادی) در شوربازار کابل، در خانواده مبارک حضرات مجددی متولد شد.

 

وی تحت سرپرستی و تربیت پدر عالم، مجاهد، مصلح و مرشد خود حضرت نور المشائخ صاحب رشد کرد و بخش عمده‌ای از علوم دینی را از پدر خویش فرا گرفت. همچنین از علمای بزرگی همچون مولوی یار محمد وردگ، شیخ الحدیث مولوی سلطان جان و دیگر علما نیز استفاده علمی کرد. دوره‌ حدیث را از شیخ الحدیث مولوی محمد شریف کوهدامنی آموخت. در زمینه سلوک و طریقت، تمام آموزش‌های خود را از پدر خود دریافت کرد که در برخی نوشته‌های خود او را “پیشوای روحانی و مربی حقیقی” خود می‌داند. در زندگی‌نامه‌اش آمده است که در کودکی بیشتر وقت‌ها همراه پدر خود به عنوان خادم شب و روز یک‌جا بود و حتی شب‌ها آب وضو برای تهجد پدر فراهم می‌کرد. این خدمت و مصاحبت باعث شد که حضرت محمد ابراهیم مجددی از طرف حضرت نور المشائخ به عنوان جانشین خود برگزیده شود و علاوه بر علوم ظاهری، دستار باطنی علوم و طریقت نیز بر سرش گذارده شود.

 

 

در تاریخ ۹ سنبله ۱۳۳۵ هجری شمسی، پس از وفات حضرت نور المشائخ صاحب، مسئولیت منصب علمی و روحانی خانواده مجددی به حضرت ضیاء المشائخ صاحب واگذار شد. از آن زمان تا زمان دستگیری ایشان توسط کمونیست‌ها در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، وی با عزمی راسخ، متانت و به شکلی عالی این منصب را اداره کرد و در زمینه‌های علم، اصلاح، تصوف، فرهنگ اسلامی، دعوت و سیاست خدمات بزرگی انجام داد.

 

خدمات علمی حضرت ضیاء المشائخ صاحب:

 

اهل تصوف افغانستان در سطح جهان این امتیاز را دارند که علاوه بر علم باطنی و عرفان، دانشمندان بزرگ در سایر علوم دینی نیز هستند. به‌همین دلیل حضرات مجددی قلعه جواد، نه‌تنها صوفی بودند بلکه در سایر علوم دینی نیز صاحب‌نظر و از علما و مشائخ برجسته زمان خود به شمار می‌رفتند. شوربازار و قلعه جواد تنها خانقاه نبودند بلکه مراکزی برای علوم قرآن، حدیث و فقه نیز به شمار می‌رفتند که در سطح کشور بی‌نظیر بودند.

 

یکی از بزرگ‌ترین خدمات علمی حضرت ضیاء المشائخ صاحب در قلعه جواد، تاسیس مدرسه “نور المدارس فاروقیه” در ولسوالی شلگر غزنی بود. اگرچه بنیاد این مدرسه در سال ۱۳۶۰ هجری قمری توسط حضرت نور المشائخ رحمه‌الله گذاشته شده بود اما پس از وفات ایشان، مسئولیت اداره‌ی آن به حضرت ضیاء المشائخ مجددی صاحب سپرده شد. حضرت نور المشائخ در سخنرانی خود در خصوص اهداف این مدرسه گفته بودند: “اساس تعلیمی نور المدارس به شرح زیر خواهد بود:

اول: علم قرآن؛

دوم: علم حدیث؛

سوم: علوم شرعی و باطنی؛

چهارم: علوم عقلی و تجربی.

در این علوم شرط است که برای هر عصر تعلیم امت اسلامیه افغانستان که به آن حاجت دیده می‌شود، در نظر گرفته شود. اما حاکمیت قرآنی جنبه‌ی اولویت را دارا باشد. خاصتاً استحکام خداپرستی و از بین بردن اعتقاد جهان‌سوز دهریت باید مد نظر گرفته شود. این اساس تعلیمی و ناقابل تبدیل در هر عصر و زمان‌‌. باب درس، نظام تعلیم و صورت تربیه بر همین اساس اسلامی و تمدن معنوی با در نظر گرفتن حیات مادی اسلامی ترتیب داده خواهد شد.” (رساله معارف صفحه ۱۶)

 

همان‌طور که هدف و آرمان حضرت نور المشائخ بود، فرزند ارجمند ایشان حضرت ضیاء المشائخ صاحب این مدرسه را به گونه‌ای اداره کرد که به مرکز علمی و عرفانی مشهور و تاثیرگذاری در سطح کشور تبدیل شد. نور المدارس اگرچه از لحاظ نام به عنوان یک مدرسه شناخته می‌شد اما در واقع خانقاه و مرجع اصلاح باطنی نیز بود. همچنین، این مدرسه به پوهنځى سیاست اسلامی و محلی برای تربیت شخصیت‌های برجسته و رجال مؤثر در جامعه تبدیل شد. فارغ‌التحصیلان آن نه تنها ملا امامان مساجد بودند بلکه داعیان، سیاست‌مداران، مجاهدین و افراد برجسته معنوی نیز از آن فارغ‌التحصیل می‌شدند. خدمات تاریخی مدرسه نور المدارس یک نمونه روشن از خدمات علمی حضرت ضیاء المشائخ صاحب است که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن چشم‌پوشی کند.

 

خدمات حضرت ضیاء المشائخ صاحب در زمینه تصوف و ارشاد:

 

همانطور که پیشتر ذکر شد، حضرت ضیاء المشائخ صاحب از پیشوایان پخته طریقه‌ نقشبندیه، مجددیه و معصومیه بود که در سطح جهان اسلام به عنوان مرشدی معتبر شناخته می‌شد. به او از پدر عالم، فاضل و مصلح خود نسل‌ کامل مریدان و خلفا باقی مانده بود. حضرت ضیاء المشائخ صاحب مانند پدر خود نه تنها در افغانستان، بلکه در سطح منطقه مرجعیت طریقه نقشبندیه را بر عهده داشت و در این راستا خدمات اصلاحی بزرگی انجام داد. همانطوری که فاضلان مدرسه نور المدارس در میدان علم، جهاد، سیاست و دعوت نمونه بودند، مریدان و صوفیان تحت تربیت وی نیز در افغانستان جایگاه ویژه‌ای داشتند. حضرت ضیاء المشائخ صاحب نه تنها در مدارس و در میان مردم عادی هزاران مرید داشت، بلکه در ادارات دولتی، پوهنتون‌ها و حتی ارتش و نیروهای نظامی افراد زیادی از فیوضات وی بهره‌مند بودند که بعدها در مسیر علم، جهاد و اصلاحات اسلامی نقش‌های بزرگی ایفا کردند.

 

از جمله خلفا و مریدان برجسته او می‌توان به افراد زیر اشاره کرد: خلیفه صاحب فضل حق مجددی (هرات)، خلیفه صاحب احمد سعید آغا (میربچه‌کوت)، خلیفه صاحب فضل‌الدین (کابل)، خلیفه صاحب غلام داود مجددی (غزنی)، خلیفه صاحب شیرین‌دل (پغمان)، خلیفه صاحب داد محمد (غزنی، واغز)، خلیفه صاحب عبدالحکیم (غزنی، قره‌باغ)، خلیفه صاحب نقشبند (غزنی، گیرو)، خلیفه صاحب جان (پکتیا، زرمت)، خلیفه صاحب عنایت الله (غزنی، مقر)، خلیفه صاحب عبدالقادر (پکتیکا، نکه)، خلیفه صاحب شیرمحمد (پکتیکا، سروضه)، خلیفه صاحب حضرت‌گل (میدان وردگ، چک)، خلیفه صاحب سید فضل‌احمد (ننگرهار، حصارک)، خلیفه صاحب حیات الله (مزار) و خلیفه صاحب محمد اسمعیل مجددی (فرزند حضرت ضیاء المشائخ) که به رئیس صاحب و سرهندی آغا مشهور بود.

 

خدمات دعوتی و سیاسی حضرت ضیاء المشائخ صاحب:

در دهه آخر سلطنت ظاهر شاه، کمونیست‌ها توانستند زمینه‌های فعالیت خود را نسبت به گذشته گسترش دهند. آنها با استفاده از آزادی احزاب، نه تنها حزب خلق را تأسیس کردند بلکه با حمایت اتحاد جماهیر شوروی در تلاش بودند تا در شورای ملی نفوذ پیدا کنند. جریده خلق و سایر نشرات کمونیسم در بخش مطبوعاتی شروع به فعالیت کردند. آثار ترجمه شده‌ی کمونیسم خیلی زیاد به کشور وارد می‌شدند. کمونیست‌ها که قبلاً در ادارات تعلیمی و نظامی نفوذ کرده بودند، در این مرحله به پارلمان، رسانه‌ها و بنیادهای فرهنگی دست‌رسی پیدا کردند. با نگاه به وضعیت حاکم، تنها با عمل بالمثل می‌شد سیلاب کمونسیم را جلوگیری کرد. به‌همین دلیل دوست‌داران اسلام در زمینه‌های مختلف دست به کار شدند؛ عده‌ای از آنان در ساحه پوهنتون تحت رهبری شهید غلام محمد نیازی به فعالیت خویش پرداختند‌. در این شرایط حساس، حضرت محمد ابراهیم مجددى به فرزند عالم خود حضرت محمد اسماعیل مجددی که ریاست مدرسه نور المدارس را بر عهده داشت و به رئیس صاحب مشهور بود، وظیفه سپرد که به منظور بیداری مردم و گسترش فکر و دانش اسلامی، یک سازمان سیاسی-دعوتی تأسیس کند. در تاریخ ۱۳۴۵ هجری شمسی، در ۱۳ عقرب، تحت رهبری حضرت محمد اسماعیل مجددی نخستین نشست این سازمان برگزار شد و سپس در ۱۷ همین برج، در مدرسه نور المدارس غزنی، تشکیل سازمان “خدام الفرقان” به طور رسمی اعلام شد. طبق گفته مرحوم مولوی عبدالستار صدیقی، علما و شخصیت‌های دینی که در جلسات اولیه تأسیس این سازمان شرکت داشتند عبارتند از: مولوی عبدالمنان آخندزاده از لاغرو، مولوی عبدالحمید آخندزاده از مانجو، مولوی نور الحق آخندزاده از قبرغه، شیخ الحدیث مولوی محمدعمر خان از کندر، مولوی عبدالغفار، مولوی عبدالصمد و مولوی اختر محمد نانی از خدوخیل‌، منتظم مولوی معین احمد از اسپندی، مولوی نصرالله منصور، مولوی محمد ابصر، مولوی عبدالله، مولوی جانان، مولوی عبدالواحد، مولوی عبدالستار، مولوی عبدالقیوم و تعدادی از طلاب مدرسه نور المدارس. این افراد به پیوستن به سازمان خدام الفرقان متعهد شدند. بعداً در بسیاری از ولایات رئیسان تعیین شدند، مانند مولوی لعل محمد در هلمند، مولوی سدوزی اغا در کندهار و دیگر مناطق. مولوی جانان، مولوی عبدالحی، مولوی محمد سعید هاشمی و مولوی عبدالقیوم به شمال کشور فرستاده شدند تا در برابر کمونیزم، مردم را بیدار کنند و فکر و فرهنگ اسلامی را ترویج دهند.

 

فعالیت‌های عمده خدام الفرقان شامل همبستگی علما، تشکیل گروه‌های دعوتی و گسترش دانش دینی در قریه‌جات و مناطق اطراف بود. آن‌ها همچنین به مردم در مورد وضعیت اجتماعی و اسلامی راهنمایی می‌دادند و در برابر تهدید کمونیزم مردم را آگاه می‌کردند. برخی از اعتراض‌ها و تظاهرات از جمله اعتراض در مسجد پل خشتی در جوزا ۱۳۴۹ هجری شمسی علیه اعمال ضد اسلامی کمونیست‌ها و غفلت حکومت برگزار شد.

 

سازمان خدام الفرقان همچنین نشریه‌ای به نام “ندای حق” منتشر می‌کرد که تحت سرپرستی مولوی عبدالستار صدیقی و با مدیریت مولوی رحیم الله زرمتی که در آن زمان به اسم مولوی غلام نبی زرمتی فعالیت داشت، منتشر می‌شد.

 

حضرت ضیاء المشائخ مجددی که این سازمان دعوتی و اصلاحی را تأسیس کرده بود، نه تنها در برابر کمونیزم در آن زمان مبارزه کرد بلکه نسلی را پرورش داد که در جهاد علیه کمونیزم و شوروی نقش برجسته‌ای ایفا کرد. افرادی مانند شهید مولوی نصرالله منصور، مولوی جلال الدین حقانی، مولوی عبدالستار صدیقی، مولوی رفیع الله موذن، مولوی فریدالدین محمود، شهید لالا ملنگ، عبدالرحیم صاحب‌زاده و دیگران که در جهاد نقش داشتند، از اعضای این سازمان بودند.

 

خدمات فرهنگی و رسانه‌ای حضرت ضیاء المشائخ مجددی:

 

حضرت ضیاء المشائخ نه تنها یک عالم برجسته بود بلکه در زمان خود یک رهبر فکری با درک عمیق از شرایط زمان خود و نیازهای روز بود. او همچنین یکی از نویسندگان مهم آن دوران بود. حضرت ضیاء المشائخ به اهمیت رسانه‌ها آگاهی داشت و بنابراین در زمان‌های سخت، کتاب‌ها و نشریات مختلفی منتشر کرد. اولین نشریه‌ای که تحت رهبری حضرت نور المشائخ منتشر شد “حی علی الفلاح” بود که در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی شروع به انتشار کرد. همچنین نشریه دیواری “نور الجرائد” در مدرسه نور المدارس منتشر می‌شد و مطالب فکری و دعوتی در آن درج می‌شد. علاوه بر این، نشریه “ندای حق” نیز یکی دیگر از نشریات مهم بود که توسط خدام الفرقان منتشر می‌شد.

 

حضرت ضیاء المشائخ علاوه بر نشریات، به چاپ و انتشار کتاب‌های مهم نیز توجه داشت. با وجود شرایط سخت و محدودیت‌های چاپ و نشر در آن زمان، او کتاب‌های مهمی مانند “عمده المقامات”، “مخزن الأسرار”، “اوراد بهائیه” و دیگر آثار را به چاپ رساند و توزیع کرد. همچنین آثار و سخنرانی‌های پدر خود حضرت نور المشائخ را در سه کتاب “اشک غم”، “معارف نور المشائخ” و “یادی از رادمردان” جمع‌آوری کرده و منتشر کرد. اینکه تاریخ حضرات کابل امروز محفوظ است چون آثار و سخنان زیاد حضرت نور المشائخ در دست‌رس است و این کار دقیقاً ثمره فعالیت‌های فرهنگی ضیاء المشائخ می‌باشد.

 

حمله کمونیست‌ها به مرکز روحانیت در ۲۸ جدی:

 

همانطور که خانواده مجددی در میان مردم افغانستان محبوبیت و نفوذ گسترده داشت، دشمنان اسلام در سطح کشور و جهان علیه آنان توطئه می‌ساختند. برای آواره نمودن، بدنام ساختن و متهم نمودن آنان از قبل تلاش‌هایی صورت گرفته بود اما پس از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها، آن‌ها تمام تلاش خود را برای از بین بردن مرکز اسلامی و فکری مجددی‌ها آغاز کردند. پس از کودتای داوود خان و به قدرت رسیدن کمونیست‌ها که پرچمی‌ها در آن نقش کلیدی داشتند، زمین به مصلحان جای نمی‌داد‌. مولوی رحیم الله زرمتی صاحب می‌نویسد: پس از کودتای داوود خان نزد حضرت صاحب رفتم. پرسید: حالت چگونه است؟

گفتم: خیر است.

گفت: پس از امروز خیر نخواهی دید. اسم فقط از داوود خان است اما قدرت در اختیار کمونیست‌ها می‌باشد.

 

بعد از کودتای کمونیستی ثور، زمانی که روند دستگیری اقشار علمی و مسلکی افغانستان آغاز شد، در همین راستا در شب ۲۸ جدی سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، در حالی که اعضای خانواده حضرات قلعه جواد و وابستگان آن‌ها در کابل و دیگر ولایات کشور مشغول ذکر، تهجد و انجام وظایف خود بودند یا در عالم خواب به سر می‌بردند، ناگهان تانک‌ها و جیپ‌های سیاه کمونیستی رژیم (آگسا) به کوچه‌ها آمدند و حملات خود را بر معادن علم و فضیلت آغاز کردند.

 

از سوی کمونیست‌ها نه تنها در کابل بلکه در هرات، جلال آباد، کوهستان، لوگر و قندهار تعداد زیادی از افراد خانواده مجددی دستگیر شدند. در این راستا حضرت ضیاء المشائخ محمد ابراهیم مجددی نیز همراه با چهار پسر خویش، حضرت محمد اسماعیل مجددی، حضرت محمد اسحاق مجددی، دوکتور محمد یعقوب مجددی و حضرت ضیاء احمد مجددی، دستگیر شدند. برخی از کودکان این خانواده بعد از مدتی از زندان آزاد شدند اما بزرگترها همه قربانی ظلم کمونیسم شدند که تا کنون هیچ خبری از وضعیت زندگی یا مرگ آن‌ها به دست نیامده است.

 

(تقبلهم الله)