نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
ابویحیی بلوچی در سواد رسانهای و علم روزنامهنگاری، اصلی بنام بیطرفیِ رسانههاست که رسانهها باید تمام فعالیتهای خود را با درنظر داشت این اصل بهپیش ببرند و نباید هیچگونه خللی در نقض این اصل و تخطی از این قانون داشته باشند. در روزنامهنگاری بیطرفی یعنی واقعیت و حقیقت را آنطوری که هست با در نظر […]
ابویحیی بلوچی
در سواد رسانهای و علم روزنامهنگاری، اصلی بنام بیطرفیِ رسانههاست که رسانهها باید تمام فعالیتهای خود را با درنظر داشت این اصل بهپیش ببرند و نباید هیچگونه خللی در نقض این اصل و تخطی از این قانون داشته باشند.
در روزنامهنگاری بیطرفی یعنی واقعیت و حقیقت را آنطوری که هست با در نظر داشت تمامی جوانبش و بدون قضاوت و طرفداری بیان کرد و در قوانین رسانهای هر گونه قضاوت یکجانبه نقض این اصل هست و آن رسانه اعتبار خود را از دست میدهد.
همچنین مردم به این اصل، توجه خاصی دارند و رسانههای پایبند به این اصل، از این طریق اعتبار کسب کرده و مخاطب جذب میکنند.
در عصر حاضر بسیاری از رسانههای موجود در جهان، این اصل اساسی را نقض کردهاند و در خصوص فکر خاص با هدف تقویت افراد و گروههای خاص، فعالیت میکنند و سعی دارند تا با گمراه کردن مردم، اهدافی خاص را بهپیش ببرند.
از جمله این رسانهها، شبکههای تلویزیونی و بسیاری از رسانههای موجود در افغانستان هستند که در مقابل حمایت مالی در مسیر عوامفریبی پا گذاشتهاند و اساسا سعی بر خوب نشاندادن چهرۀ اشغالگران و ادارۀ کابل و بد نشاندادند مخالفانشان دارند و بهگونۀ فجیعی حقایق را چپه و با روشهای خاصی اخبار را منقلب بیان میکنند تا چهرۀ حقیقی ادارۀ دستنشانده کابل را خوب نشان دهند.
و همانطور که اخیرا در تبصرۀ هفته امارت اسلامی آمدهاست که: رسانهها بر اساس تصاویر جعلی و اسناد ساختگی راپورهای طولانی و درازی که برای بدنام ساختن امارت اسلامی از سوی استخبارات ادارۀ کابل نشر میشود بازنشر میکنند. یک تصویر تخریب سرک که مشخص نیست از کدام مکان و کدام زمان است، بصورت مکرر در رسانه های معتبر بالا و پایین میچرخد.
اما وقتیکه شواهد مستند و انکارناپذیر از وحشیگری و درندهخویی اشغالگران و مزدوران آنان نشر میشود، همین رسانهها خاموشی منافقانه اختیار نموده و دیگر موضوع هیچ نوع حقوق بشر و کرامت انسانی مطرح نیست و نه هم مسئولیت خبر رسانی و مکلفیت وظیفهای وجدان آنها را در مورد حوادث و واقعات تکاندهنده بیدار میکند.
در حقیقت این رسانهها اساسا بر پایۀ نقض حقوق رسانهای بنا شدهاند و برای منفعت دشمنان ملت افغان کار میکنند، حوادث کوچک را پروبال میدهند و از کاه کوهی میسازند، تا از این طریق به اهداف خود برسند و ملت را از حقیقت دور کنند، دزدیها، جنایتها و خیانتهای ارگنشینان را مخفی نگهدارند و مسئولیت را به گردن دیگران بندازند.
در کشور افغانستان وقایع بسیاری رخ میدهد، اما رسانهها فقط آنهایی را بارز میکنند و پررنگ نشان میدهند که به نفع ادارۀ کابل باشد و هیچ وقت از جنایتهای پیدرپیِ رژیم و دزدیهای کلان و میلیاردی ارگنشینان لب بهسخن نمیگشایند.
در هلمند کودکانی که دستوپای خود را برای عروسی حنا کرده بودند بهوسیله جنگندهای دشمنانِ اسلام پرپر شدهاند و در تخار و قندوز طلاب کم سنوسال بمباردمان شدند. آنجا عکس گرفته شد، مقالات و نوشتههای دردآور، شبکههای اجتماعی را پر کرده بودند منتها یک چیز کم بود که آن رسانههای زرخرید حکومت فعلی افغانستان بود که از پوشش دادن چنین حوادث دردناکی خودداری کردند و سواد رسانهایشان تبدیل به بیسوادی شد. تجربه گذشته نشان دادهاست تا موقعیکه رسانههای رسمی یک کشور بر حادثهای پیشآمده در آن کشور اشاره نکنند، قلمها میخشکند، و چشمها از اشکریختن باز میایستند، زبانها لال میشوند و حادثه نسیا منسیا میشود. پس نتیجه میگیریم که در کشور اشغال شده به اضافه سواد رسانهای دالر آمریکایی نیز نیاز است تا آن حادثه برجسته و تحت پوشش خبری قرار گیرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.