نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
چند روز پیش، بسیاری از رسانههای غربی در سرویسهای خبری و صفحات نخست خود، عناوین بزرگی را به مناسبت روز جهانی «بشردوستی» منتشر کرده بودند و در این مورد بحثهایی مطرح شده بود. نکته اصلی این بود که گویا کشورهای غربی مخترع و پرورشدهنده این اصل انسانی هستند یا به عبارت دیگر میتوانند این موضوع را به عنوان بزرگترین دستآورد خود به کشورهای شرقی عرضه نمایند اما از سوی دیگر اقدامات سیاسی، حضور نظامی و روش عملی آنها در غزه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی این روز را به خوبی «جشن» گرفته بود!.
با ایجاد ائتلاف کشورهای غربی و برخی توافقات امنیتی و سیاسی بین آنها، تمام منافع ملی کشورهای شان به عنوان یک قاره بزرگ به منافع ملی یک کشور تبدیل شدهاند. یک ویزا، یک بانکنوت و یک مجلس یا ائتلاف نظامی مداخله در امور سایر کشورها را به فصل منافع ملی آنها افزوده است اما متاسفانه رسانههای آنها نیز ابزارهای به اصطلاح آزاد اما در عینحال آلات استعمار معاصر میباشند که با عنوانهای رنگین پیامهای مسموم نشر میکنند و قصداً در چشمان ملتهای ستمدیده خاک که به جای خود؛ حتی سنگ میاندازند و خود را بشردوستانی معرفی میکنند که در هر مرحلهای از تاریخ شایسته ستایش اند.
در طول بیست سال گذشته افزون بر استعمار نظامی، استعمار رسانههای غربی نیز به نام رسانههای آزاد عمیق و آشکار بود و تنها کسانی که با فرهنگ، زبان و اصطلاحات رسانهای آشنایی دارند، به خوبی این موضوع را درک میکردند. در اصول اخلاقی ژورنالیسم، ارزشهای دینی، منافع ملی و کشوری و وحدت ملی جوامع، خطهای سرخی هستند که هر رسانهای باید به آنها احترام بگذارد و از تحریفشان پرهیز نماید اما متأسفانه در نتیجهی یک تقلید بد و به اصطلاح مدرنیسم و پیشرفته، موازین زیادی را که خود غربیها ابداع کرده بودند، زیر پا گذاشته شدند.
در زمستان سرد سال ۱۳۹۲ به سوی میدان وردگ در حال سفر بودم که قافله مشترک نیروهای آمریکایی، اردو ملی و اربکیها اندکی از ما جلوتر بود؛ از ترس ماینها و کمینها راه را خیلی آهسته میپیمودند و حتی سربازان شان با پای پیاده به سوی ولسوالی چک به راه افتاده بودند، به موترهای ملکی اجازه سبقت نمیدادند و برخی از اهالی قریه را به عنوان سپر انسانی با خود به قافله آورده بودند که تعداد زیاد شان جام شهادت نوشیدند. من دیر به قریه رسیدم، برف شدیدی میبارید، وارد خانه شدم، دروازه مهمانخانه با لگد کوبیده شد، دیدم سرباز بیشرم اردو با باداران آمریکایی خود ایستاده است. یکی جلو آمد و گفت: میدانیم که طالبان شب را اینجا میگذرانند اما این مهمانخانه امروز در خدمت ما میباشد، بیرون هوا سرد و برفی است، از جلوی ما کنار برو. تو در این مهمانسرا چه کاره هستی؟ من کارت خودم را نشان دادم که خبرنگار هستم و به هیچ وجه به شما اجازه نخواهم داد که شب را در اینجا سپری کنید. در میان شان یکی خندید و از طریق مترجم این سخن را به آمریکاییها گفت. او دوباره برگشت و گفت: صبر کنید هممسلک شما را به اینجا میآورم. دو تن را که شبیه نظامیان آمریکایی بودند، از تانک پائین آوردند و گفتند: اینها خبرنگاران هستند، ما را که اجازه نمیدهید آنها در این مهمانخانه با شما خواهند بود، هر اتفاقی که برای شان افتاد مسئولیتش به عهده شماست.
بحث زور بود، به خبرنگاران گفتم: شما که این وحشت و ظلم را میبینید! چگونه خبرنگار هستید؟ چرا بر این ظلم و ستم چشم میبندید؟ میبینید که مردم ملکی و خانههای شان را به عنوان سپر استفاده میکنند! با غرور جواب دادند: ما تابع پالیسی عمومی هستیم و عملیات را پوشش میدهیم، لطفا مزاحمت نکنید!.
متأسفانه این فرهنگ بد باعث شد که بسیاری از رسانههای افغانستان، بهویژه چندین تلویزیون عادت کنند سوژههای را که از جانب غربیها تعیین میشدند، تعقیب نمایند. حتی جمهوریتی که خود آنها ایجاد کرده بود، نیز هدف تخریب آنها بود. بد و رد و تبلیغات بیمورد علیه ا.ا.ا که مسئولیت اصلی شان بود، حتی قوم پشتون را طالب، تروریست و ضد تمدن معرفی میکردند.
منافع ملی چیست؟ منافع ملی را میتوان قبل از هر چیز بر اساس یک حکومت و حاکمیت ملی تعریف کرد، از فرهنگ معنوی و مادی سرحدات و نمایندگیهای خارجی یک کشور گرفته تا همه ارزشهایی که ملتی توسط آنها شناخته میشود و به کشور هویت میبخشد، منافع ملی هستند. وقتی رسانهها بر منافع و ارزشهای ملی واقف باشند، میتوانند طرزالعمل رسانهای خود را در چارچوب آن تعیین کنند و بر اساس توافق با دولت حاکم در قالب جواز، عمل نمایند که متاسفانه در بیست سال گذشته بسیاری از رسانهها این تعهد خود را زیر پا میگذاشتند؛ به تعصبات قومی، زبانی و منطقوی دامن میزدند، رسانههای تنظیمی و حزبی فعال بودند، بسیاری از آنها فقط برای یک زبان و یک قوم کار میکردند بقیه ملت و کشور را توجه نمیکردند.
با آمدن امارت اسلامی، بسیاری از رسانهها که از حمایت مالی و سیاسی خارجی برخوردار بودند، باز هم همین فکر را داشتند و به جای دولت مستقل، از واژه طالبان، جنبش و گروه برای امارت اسلامی استفاده میکردند که مصلحت و منافع ملی آن را ایجاب نمیکرد. حفظ منافع ملی وظیفه مسلکی و ایمانی هر رسانه و خبرنگار است. حتی در اصول رسانهای نیز گفته میشود که اگر خبر، موضوع و تحلیلی واقعی و مستند باشد اما بازهم از منفعت انتشار آن، ضرر ملت، کشور و منافع ملی بیشتر باشد پس عدم انتشار آن بهتر از انتشار میباشد. همچنین اگر موضوعی مبتنی بر حقیقت نباشد اما تبلیغ آن برای حفظ وحدت ملی یا تقویت منافع ملی مهم باشد، انتشار آن با نیت خیر مجوز رسانهای دارد.
خوشبختانه اکنون این نوع رسانهها فیلتر شدهاند، تبلیغ منافع و ارزشهای ملی تا حدودی رایج شده است و خبرنگاری جنگ تقریباً به پایان رسیده است؛ رسانهها باید روحیه خبرنگاری تحقیقی را در عرصههای صلح، آبادی و توسعه، عمومی سازند و روی چنین موضوعاتی کار کنند که هم امنیت خبرنگار و هم اصالت واقعی خبرنگاری، یعنی خیر، آگاهی و ایجاد جامعهای آگاه را شامل شود.
البته رسانهها هرگز نباید ابزار یا راهنمای تبلیغات واهی شوند، مشکلات و مطالبات مردم را منعکس سازند، نقد درستی به نیت اصلاح داشته باشند اما ارزشها و منافع ملی را دست کم نگیرند. در صورتی که حکومت بر اساس خواستهها و ارزشهای مردم استوار باشد، از آن دفاع کنند. برای تحقق هر چه بهتر این هدف، اکنون زمینه مساعد شده است؛ رسانهها تحت کنترل امارت اسلامی نیستند، آزادی رسانهای دارند اما در صورت تحقیر ارزشهای اسلامی و منافع ملی قدرت کامل کنترل و تعقیب را دارند که این کار در همه کشورهای جهان، حتی در آمریکا، امری رایج و تقاضای وقت است. اکنون لازم است افراد حرفهای در رسانهها استخدام شوند، کسانی که ژورنالیزم یا ادبیات را نخواندهاند و از روی شوق و علاقه به رسانهها میآیند، باید ورکشاپهای آموزشی کوتاهمدت و درازمدت در مورد منافع، ارزشها و اصطلاحات ملی برای شان برگزار شود تا از پالیسی سیاسی و نشراتی امارت کاملاً آگاه شوند و کسانی که حرفهای هستند، یعنی پوهنځى مربوطه را میخوانند، مطالب تدریسی و آموزشی در مورد منافع و ارزشهای ملی باید در برنامههای تدریسی شان افزایش یابد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.