دشت بکوا و گل‌های سرخ و سفید کوکنار!

حکومت‌های قبلی تمام تلاش خود را به خرج دادند (یا بهتر بگویم به‌نمایش گذاشتند) اما نتوانستند کشت کوکنار را کم کنند؛ ولی امارت اسلامی با یک حکم سرتاسری، کشت و بیع، همه‌اش را بند کرد و مردم نیز با حمایت قاطع از دستورات رهبری، حکمش را به اجرا گذاشتند.

چند روز پیش سفری داشتم به ولایت مرزی نیمروز (شهری که دروازهٔ فتوحات نام گرفت). هنگام ورود به این ولایت باستانی و قدیم، اولین ولسوالی‌ای که با آن روبرو شدم ولسوالی دلارام بود و دشت بکوایی که در سطح ولایت نیمروز و بلکه فراتر از آن، در سطح افغانستان، مردمانش قربانی‌های زیادی در باب جهاد بیست‌ساله متقبل شده‌اند. این منطقه در زمان اشغال یکی از مراکز مهم و امن مجاهدین محسوب می‌شد؛ زیرا مردمانش با تمام امکانات، از مجاهدین امارت اسلامی حمایت می‌کردند، حتی اگر جنگی در اطراف‌ ساحه‌شان صورت می‌گرفت با اسلحهٔ دردست‌داشته به کمک مجاهدین می‌رسیدند. بگذریم که این قصه دراز است و به پردازیم به اصل موضوع!

منطقهٔ بکوا در گذشته از مناطقی بود که در کشت کوکنار و تریاک تک بود. این دشت وسعتش بسیار زیاد است و خاکش نیز بسیار مناسب برای کشت و کِشار. روزگاری بود که چون داخل این دشت وسیع می‌شدید اولین چیزی که چشمانت را خیره می‌کرد، گل‌های سرخ و سفید کوکنار بود؛ گل‌هایی که تمامی دشت را پر کرده بود و در هر گوشه‌ای به چشم می‌خورد. در گذشته‌ها بیشترین تولید کوکنار از آنِ همین منطقه بود؛ اما امروز که وارد نیمروز شدم، شگفت‌زده شدم و فقط چشمانم گندم می‌دید یا بوته‌های پنبه!

امارت اسلامی حکم عمومی داده بود که کشت کوکنار ممنوع است! حالا در همین دشت وسیع، چند تا محدود از گل‌های سرخ و سفید کوکنار را هم نمی‌بینی؛ بلکه خوشه‌های سبز گندم است.

حکومت‌های قبلی تمام تلاش خود را به خرج دادند (یا بهتر بگویم به‌نمایش گذاشتند) اما نتوانستند کشت کوکنار را کم کنند؛ ولی امارت اسلامی با یک حکم سرتاسری، کشت و بیع، همه‌اش را بند کرد و مردم نیز با حمایت قاطع از دستورات رهبری، حکمش را به اجرا گذاشتند.

زمانی که مردم با حکمی از جانب رهبری، از تمامی منافع مادی خود بگذرند، این خود دلیلی واضح بر حاکمیت مقتدر امارت اسلامی و اطاعت کامل مردم از نظام اسلامی است.