خاطرات تلخ زمان اشغال/ بخش هجدهم

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً دیدگاه این وب‌سایت نیست.

نبود رهبران دل‌سوز

یکی از بزرگ‌ترین دلایل دوام اشغال و طولانی‌شدن آن را می‌توان نبود رهبران و مسئولین دل‌سوز و مشفق دانست؛ واقعیتی که بیش از هر چیز دیگری قلب ملت مظلوم این دیار را می‌رنجانید.

اشغال‌گران آمریکایی افراد و چهره‌هایی را در رأس حاکمیت اجیر افغانستان زیر نام جمهوریت قرار داده بودند که هیچ‌گونه بیم و دغدغه‌ای برای وضعیت المناک مردم‌شان نداشتند؛ افرادی که چهرهٔ واقعی‌شان قبل از اشغال افغانستان و در زمان جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی نمایان گشته بود؛ جنگ‌های ویرانگری که جز منفعت‌طلبی عده‌ای جنگ‌سالار، دلیل دیگری نداشت.

از این رو نیروهای اشغال‌گر در طول زمان اشغال، مقابل هیچ‌یک از جنایات‌شان، به خصوص حملات مرگ‌بار هوایی علیه ملت رنج‌دیده افغانستان، جواب‌گوی کسی نبوده و هیچ‌یک از این رهبران پوشالی حتی قدرت محکومیت نمایشی این حملات را نیز نداشتند.

بله! اشغال‌گران آمریکایی در مقابل چشم این رهبران خودخوانده مرتکب انواع ظلم‌ها و جنایات هولناک می‌شدند؛ حملات هوایی که بدون وقفه جریان داشتند و هر روز در یکی از ولایات و ولسوالی‌های این سرزمین، مردم افغانستان را به خاک‌وخون می‌کشاندند.

خودخواهی و سودجویی چنین افرادی باعث شده بود تا دامنه اشغال بیش از آن‌چه انتظار می‌رفت در افغانستان گسترش یابد و ظلم و جنایات‌شان بر ملت مجاهدپرور این کشور تا مدت‌زمان طولانی سایه افکند‌.

در آن زمان تمام هم‌وغم رهبران و مسئولین حکومتی وقت، پرنمودن جیب‌های شخصی‌ و تامین منافع مالی‌شان بود و جز این سودای دیگری در سر نداشتند، و حتی تلفات جانی و بخشی از این جنایات اشغال‌گران، با سکوت مطلق رهبران بدنام، همراه بود.

در آن زمان نقشه‌های وسیع‌تری برای تخریب ایمان و اعتقادات ملت افغان‌زمین پیاده شد، تا جایی که بیگانگان به خود جرئت داده و در شهرهای افغانستان، مسلمانان را علنا به مسیحیت دعوت داده و در مقابل وعده‌های پوشالی و فریب‌دهنده، دین و ایمان‌شان را به یغما می‌بردند؛ جریانی که در بخش‌های آینده این سلسله بدان خواهیم پرداخت ان‌شاءالله.

ادامه دارد…