نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در زمان اشغال افغانستان توسط آمریکا و متحدان آن، زندانهای این سرزمین به تاریکترین و ظالمانهترین مکانهای آن تبدیل شده و خاطرات تلخ بیشماری را در اذهان عامه این ملت رنجدیده حک نمود. در تمام این مدت تعداد زیادی از کسانی که در این زندانها به سر میبردند، یا هیچ جرمی نداشتند، یا تنها گناهشان این بود که با اشغال و ظلم بیگانه مخالفت میکردند.
بله! افراد زیادی بدون حکم محکمه و بدون دانستن جرمشان ماهها و سالها را در بند گذرانده و هیچ گوش شنوایی برای فریادهای عدالتطلبیشان وجود نداشت. اشغالگران و مزدوران داخلیشان مردمان زیادی را تنها به جرم داشتن ریش، لباس دینی و یا نزدیکی به مجاهدین، به جرم مجاهد و یا اتهام همکاری با مجاهدین امارت اسلامی روانه زندان مینمودند.
در این میان جاسوسان محلی نیز از این وضعیت سوءاستفاده نموده، دشمنیهای شخصی را با خبرچینی دروغ و اتهامات بیاساس حل میکردند و نتیجه این میشد که هزاران بیگناه به زندان میافتادند.
شکنجههای طاقتفرسا و اذیت و آزار زندانیان به امری عادی مبدل شده و هیچ قدرتی توان ایستادگی در مقابل آن و هیچ نهادی جرئت پرسش از عاملان این جنایتها را نداشت؛ گویا زندانیان از دایره انسانیت خارج شده بودند و هرگونه ظلمی بر آنان مباح شمرده میشد.
بسیاری از این جنایتها حتی توسط رسانههای غربی نیز ثبت میگردیدند، اما هیچوقت عاملان آن به محاکمه کشیده نشده و همهچیز با سکوت و بیتفاوتی نهادها و قدرتهای بینالمللی پنهان میماند.
در میان تمام این زندانها، دو نام بیشتر از همه حکایتگر چهره سیاه اشغالگران و اجیرانشان بودند: بگرام و پلچرخی؛ زندانهایی که در آن زمان بسیاری آنها را قبرهای زندگان مینامیدند.
زندان بگرام، زیر فرمان مستقیم نظامیان آمریکایی، به محل شکنجه و تحقیر بیپایان تبدیل شده بود؛ بگونهای که زندانیان در آنجا بدون اتهام روشن، با چشمهای بسته، در اتاقهای تاریک و سرد نگه داشته میشدند.
لتوکوب ظالمانه، تحقیر عقاید دینی، محرومیت از خواب و غذا و فشارهای روانی به بخشی از زندگی روزمرهٔ زندانیان در بگرام تبدیل شده بود.
پلچرخی نیز بهجای آنکه مرکز نگهداری مجرمین واقعی باشد، به زندانی برای مخالفین سیاسی و فکری تبدیل شده بود؛ بگونهای که در آنجا نیز صدای آه و نالهٔ مظلومان و فریادِ حقطلبان، فضای زندان را پر کرده و دیوارهای سرد و بیجانِ پلچرخی، شاهد خاموش شکنجهها، اعدامها و بیعدالتیهایی بودند که بر فرزندان ملت روا داشته میشدند.
ناگفته نماند که با پایان اشغال، اگرچه تمام زندانیان آزاد گردیدند، اما آثار و بقایای شکنجهها و عذابهای روحی، هنوز هم تعداد زیادی از زندانیان آن زمان را رها نکرده و همچون زخمی عمیق بر جسم و روانشان باقی ماندهاند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.