خاطرات تلخ زمان اشغال/ بخش بیست‌وچهارم؛ رهبرنماهای بدنام!

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

یکی از بلاهای دامن‌گیر مردم رنج‌دیده افغانستان، نه تنها در زمان اشغال این کشور توسط آمریکا، بلکه بعد از شکست اشغال‌گران اتحاد شوروی سابق را می‌توان وجود نامبارک جنگ‌سالاران بدنام تحت نام رهبران جهادی دانست؛ رهبرانی که با سوء استفاده از نام جهاد و به سخره‌گرفتن شریعت اسلامی، ثمره جهاد و مبارزه جانانه افغان‌ها در مقابل شوروی را به خاطر منافع شخصی خود به باد داده و رؤیای برپایی حکومت اسلامی را در افغانستان به سمت و سوی ناکامی سوق دادند.

 

جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی افغانستان، از دست‌آوردهای ننگین این رهبرنماهای بدنام پس از سقوط حکومت کمونیستی در این کشور بودند؛ جنگ‌هایی که شعله ویرانگرش با جهاد راستین سربازان برحق اسلام خاموش گردیده و فتنه جنگ‌سالاران نیز متوقف گردید.

 

اما بعد از تجاوز آمریکا به افغانستان باری دیگر چهره‌های بدنام تاریخ معاصر این سرزمین با همکاری اشغال‌گران و خیانت به دین و ملت‌شان، چوکی‌ها و مناصب حکومتی را تصرف نموده و بر جغرافیای این دیار سایه افکندند.

 

در مدت‌زمان اشغال، این چهره‌های بدنام با قرارگرفتن در پشت نام‌ها و القاب رنگارنگ، پا به پای اشغالگران بر این ملت ظلم نموده و چه بسا در مواردی از اشغال‌گران خون‌خوار نیز پا را فراتر گذاشتند.

 

در آن زمان اگر فسادی به وقوع می‌پیوست، دارایی‌های عامه به یغما می‌رفت و یا معادن و منابع افغانستان چوروچپاول‌ می‌شد، بدون شک ردپای یکی از این رهبران بدنام در آن مشاهده می‌گردید.

 

در بیست‌سال اشغال، تبعات منفی حضور و تسلط جنگ‌سالاران در افغانستان، نه تنها آرزوهای مردم برای احیای حکومت اسلامی و باعزت را برباد نمود، بلکه زمینه را برای گسترش فساد، ظلم و خیانت مهیا ساخت.

 

این افراد که روزگاری به نام جهاد و مجاهد شناخته می‌شدند، در عمل به ابزار دست دنیای کفر مبدل شده و با تکیه بر سلاح اشغال‌گران، سرنوشت این ملت را به اسارت گرفتند.

 

در این بیست‌سال، نه تنها سرمایه‌های ملی به تاراج رفت، بلکه کرامت انسانی و ارزش‌های اسلامی نیز در زیر سلطه جنگ‌سالاران پایمال گردید.

 

رهبرنماهای بدنام با بی‌شرمی تمام، آموزه‌های دینی را بازیچه اهداف سیاسی خود قرار داده و با استفاده از نام دین، به خدمت کفار درآمدند. در این مدت فرزندان این ملت یا در دام فساد گرفتار شدند و یا در مسیر مهاجرت، غربت و آوارگی را بر زندگی تحت سایه ظلم ترجیح دادند.

 

اداره‌های دولتی به مراکز معامله، رشوه و پارتی‌بازی مبدل گردیده بودند، جایی که نه شایستگی، بلکه وابستگی به یکی از چهره‌های فاسد معیار پیشرفت به شمار می‌رفت.

 

چه بسیار کسانی که در این مدت به جرم حق‌گویی و یا مخالفت با تفکرات غیر اسلامیِ وقت، در تاریکی شب ربوده شده و سرنوشت‌شان برای همیشه مجهول ماند.

 

به راستی که ملت افغانستان در این سال‌ها جور و جفای دین‌فروشان را آن‌طور که لازم بود، تجربه نمود.