خاطرات تلخ زمان اشغال/ بخش بیست‌وهفتم؛ نهادهای مدنی؛ ابزار خاموش اشغال‌گران 

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

نهادهای مدنی را می‌توان از دیگر خاطرات تلخ زمان اشغال دانست؛ پروژه‌ای که در ظاهر برای خدمت به مردم و بهبود زندگی آنان راه‌اندازی شده بود؛ اما در واقع ابزاری بود برای تحمیل خواسته‌های نامشروع غرب بر جامعهٔ افغانی.

 

از این نهادها به عنوان سلاح‌های خاموش اشغال‌گران برای پیاده‌سازی نقشه‌های شوم‌شان در افغانستان نیز یاد می‌شود؛ مزدبگیرانی که با لباس افغان، در میان این ملت، مشغول اجرای اوامر اربابان غربی خود بودند.

 

این نهادها برخلاف ادعاهای ظاهری‌شان، در واقع وظایف مشخصی را دنبال می‌کردند که از سوی بیگانگان به آن‌ها محول شده بودند؛ وظایف و مسئولیت‌هایی که در این یادداشت، به برخی از مهم‌ترین آن‌ها هرچند به اختصار، اشاره خواهیم کرد.

 

• ترویج دموکراسی غربی:

 

نهادهای مدنی، زیر نقاب دموکراسی و حقوق بشر، بذر ناشناخته‌ای را در دل مردم ما کاشتند و مفاهیمی را تبلیغ نمودند که از ریشه با فرهنگ اسلامی ما بیگانه بود؛ آزادی‌هایی که قید و بند دین را برنمی‌تابیدند و انتخاباتی که تنها ظاهر مردم‌سالاری را داشت، اما در باطن ابزار تحکیم سلطه بیگانگان بود، به تعبیری دیگر خیانتی که زیر نام خدمت عرضه می‌شد.

 

• تقویت فرهنگ غربی:

 

نهادهای به ظاهر مدنی، با شعارهای فریبنده‌ای چون «برابری جنسیتی»، به جنگ باورها و غیرت دینی مردم برخاستند؛ ارزش‌های مقدسی که سال‌ها با خون و غیرت محافظت شده بودند، به بهانه‌ی پیشرفت و تمدن، هدف قرار گرفتند؛ اما در مقابل آنچه عرضه می‌شد، نه آزادی واقعی، بلکه جداشدن از ریشه‌ها و بی‌هویتی نسل آینده بود.

 

• مقابله نرم با ارزش‌های اسلامی و سنتی:

 

نهادهای مدنی، این سلاح مهلک غرب، آهسته و در سکوت، در پوشش «اصلاحات اجتماعی»، پایه‌های ارزش‌های اسلامی و سنتی ما را نشانه گرفتند و به مردم می‌گفتند که دین و سنت مانع پیشرفت هستند، بی‌آنکه بگویند پیشرفتی که وعده می‌دهند، چیزی جز بندگی فرهنگی و فکری در برابر بیگانه نیست.

 

• عادی‌سازی افکار عمومی در راستای پذیرش حضور نیروهای اشغال‌گر:

 

چنین نهادهایی با استفاده از رسانه‌ها و برنامه‌های آموزشی، حقیقت اشغال را برخلاف ماهیت واقعی آن به تصویر کشیده و معرفی می‌نمودند، به‌گونه‌ای که از اشغال‌گران تصویر ناجیان ساختند و اشغال را چون نعمتی بر سر مردم معرفی کردند.

 

طی بیست‌سال تلاش‌های زیادی نمودند تا زخم‌های این اشغال نامیمون را پنهان نموده و در ذهن مردم، حضور بیگانه را عادی و حتی ضروری جلوه دهند؛ خیانتی که با نرمی و بی‌صدا انجام شد.

 

• تبلیغ پروژه‌های سیاسی غربی:

 

نهادهای مدنی، همچون پل‌های پنهان، برنامه‌های سیاسی اربابان غربی را به عمق جامعه ما رساندند. اداره‌ دست‌نشانده وقت، چهره‌های بی‌ریشه و سیاست‌های استعماری آن، همه از همین راه در دل افغانستان جای خوش کردند.

 

استفاده ابزاری از این نهادها توسط سیاسیون اداره اجیر کابل و به‌کارگیری‌شان در راستای تامین منافع شخصی، یکی دیگر از وظایف تعریف‌نشده این نهادها بود.

 

در آن زمان، به خصوص در شهر هرات، اگر کدام مسئول حکومت با مسئول دیگری به مشکل برمی‌خورد، با توزیع‌نمودن پول در میان اعضای این نهادها، آن‌ها را به جاده‌ها و سرک‌های شهر کشانده و تظاهرات‌های چندصد نفری علیه مسئول مدنظر راه‌اندازی می‌نمود، تا بدین‌گونه موقف و جایگاه وی را با خطر مواجه نماید.

 

اختلاط میان زنان و مردان و شب‌نشینی تحت نام‌ها و به مناسبت‌های مختلف، همچون شب شعر و… از دیگر خدمات راستین این نهادها در راستای تحمیل فرهنگ گندیده غرب در جامعه افغانی و از راه‌‌به‌درنمودن جوانان این سرزمین بود.

 

با پایان اشغال، پرده از چهره‌ی واقعی نهادهای مدنی نیز افتاد و برای ملت افغانستان روشن شد که این پروژه‌ها چیزی جز ابزاری برای ضربه‌زدن به دین و فرهنگ ما نبودند.

 

این تجربه‌ی تلخ اشغال باید همیشه در یادها بماند تا دیگر اجازه ندهیم بیگانگان با شعارهای فریبنده و وعده‌های دروغین، عزت و هویت ما را به بازی بگیرند.