خاطرات تلخ زمان اشغال/ بخش بیست‌وسوم؛ ادامه ترویج مسیحیت 

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً این وب‌سایت نیست.

برخی از آدرس‌های ترویج مسیحیت در زمان اشغال!

بدون شک نمی‌توان نقش مهم و اساسی پوهنتون‌ها و مراکز تعلیمی را در یک جامعه نادیده گرفت، مراکزی که با تربیت نسل جدید جامعه، آینده یک کشور و ملت را رقم می‌زنند.

 

از همین جهت پیام‌آوران دروغین مسیحیت، سایه سرد خود را بر تعدادی از پوهنتون‌ها و مراکز تعلیمی در داخل افغانستان انداخته و عزم خود را بر گمراه‌نمودن این قشر تاثیرگذار در جامعه جزم نموده بودند.

 

تحصیلات عالی افغانستان در مدت بیست‌سال حکم‌رانی رژیم دست‌نشانده سابق، با کاستی‌ها و چالش‌های فراوانی از جمله: ترویج اندیشه‌های سکولاری، ضعف باورهای دینی، مخالفت با ظاهر اسلامی، اختلاط دختر و پسر، رواج گستردهٔ فحشا و… روبه‌رو بوده است.

 

یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین روش‌های نفوذ غرب در نظام تعلیمی، ایجاد مراکز تعلیمی و پوهنتون‌هایی بود که بر اساس معیارهای غربی تنظیم شده بودند، نظیر پوهنتون‌های آمریکایی در کشورهای اسلامی، مانند افغانستان، لبنان و مصر، که نمونه‌های آشکاری از این سیاست پلید بودند.

 

هدف این مراکز همان‌طور که اهل خرد می‌دانند، تنها آموزش نبود، بلکه تغییر افکار، اعتقادات و باورهای دینی شاگردان، در اولویت قرار داشت.

 

برخی از رهبران مسیحی نیز بدون هیچ واهمه‌ای به صراحت اعتراف کرده‌اند که این مراکز وسیله‌ای برای تغییر عقیده‌ی جوانان مسلمان هستند. آن‌ها باور دارند که اگر یک جوان در محیط تعلیمی غربی رشد کند و زبان انگلیسی را بیاموزد، به مرور زمان در باورهای دینی خود دچار تزلزل می‌شود؛ حقیقتی تلخ که نمی‌توان آن را انکار نمود.

 

رئیس پوهنتون آمریکایی لبنان نیز چنین اظهار می‌نماید: ما در سیاست دینی خود بر محتویات تأکید می‌ورزیم تا بر اسماء، و ما خشنود می‌شویم هنگامی که بتوانیم یک جوان مسلمان را آماده‌ی پذیرفتن اصول عقیده و ایدئولوژی خود بسازیم و هنگامی که اصول نصرانیت در زندگی آن جوان مسلمان سرایت کند، در فکر و اندیشه آن جوان به رشد‌کردن می‌پردازد و روزی فرا خواهد رسید که او خود را به نام دیگری نام‌گذاری خواهد کرد و شیوه زندگی‌اش را از شیوه عادی زندگی جهان اسلام جدا خواهد ساخت.

 

در افغانستان، پوهنتون آمریکایی کابل نمونه‌ی بارزی از این پروژه بود. این پوهنتون با آزادی کامل و در مقابل چشمان نابینای رهبران پوشالی وقت، فعالیت می‌کرد و نصاب تعلیمی آن با سیستم‌های غربی هماهنگ بود.

 

به راستی زمانی که رئیس‌جمهور وقت افغانستان از فارغین پوهنتون آمریکایی لبنان بود و همسرش نیز یک مسیحی، طبیعی است که نظام تعلیمی کشور تحت تأثیر این سیاست‌ها قرار گیرد.

 

بنابراین، به طور یقین می‌توان گفت که پوهنتون‌ها و مراکز تعلیمی، آدرسی از آدرس‌های دعوت به مسیحیت بوده و در زمان اشغال، آزادی فعالیت کامل برای آن‌ها داده شده بود، تا با استفاده از حمایت دولت بدون هیچ‌گونه ترسی دعوت باطل‌شان را در میان جامعه افغانی گسترش دهند.

 

جدا از کلیساهای خانگی، پوهنتون‌ها و مراکز تعلیمی، روش‌های مختلف دیگری نیز برای اجرای طرح‌های شوم تبشیریان مسیحی وجود داشت؛ مانند توزیع رایگان کتاب‌ها، ایجاد نهادهای آموزشی، استفاده از رسانه‌ها، سوء استفاده از فقر و ناآگاهی مردم و ارائه وعده‌های پوشالی.

 

۱- نشر کتاب‌های دینی؛

 

یکی از مهم‌ترین روش‌های تبشیری، انتشار کتاب‌های مسیحی به زبان دری و پشتو بود؛ کتاب‌هایی مانند مژده برای عصر جدید، پادشاه آسمان و رستاخیز عیسی که با چاپ‌های نفیس و توزیع رایگان در کتابخانه‌ها و مراکز تعلیمی منتشر می‌شدند. هدف از این کار، تأثیرگذاری بر ذهن کودکان و نوجوانان بود.

 

۲- رسانه‌ها؛

 

در زمان اشغال رسانه‌ها نقش مهمی در تبلیغ مسیحیت داشتند. بیش از ۳۲ ایستگاه رادیویی به زبان فارسی برای افغانستان برنامه پخش می‌کردند. همچنین شبکه‌های تلویزیونی داخلی و ماهواره‌ای با پخش محتوای غیراخلاقی، ارزش‌های غربی را ترویج می‌کردند تا زمینه را برای تغییر فرهنگ دینی فراهم کنند.

 

۳- سوءاستفاده از فقر و ناآگاهی؛

 

فقر و بی‌سوادی از مهم‌ترین عواملی بودند که توسط تبشیریان مسیحیت، مورد سوء استفاده قرار گرفتند. مبلغین مسیحی در مناطق محروم، با وعده‌ی کمک‌های مالی و امکانات رفاهی، مردم را به مسیحیت دعوت می‌کردند. در برخی موارد، مهاجران افغان در دیگر کشورها نیز با بسته‌های غذایی و پیشنهاد اسکان در غرب، به این مسیر کشانده شدند.

 

۴- وعده‌های دروغین؛

 

یکی از روش‌های دیگر، دادن وعده‌های خیالی، مانند بورسیه‌های تحصیلی، پناهندگی و اقامت در اروپا و آمریکا بود؛ این وعده‌ها مخصوصاً برای جوانان جذابیت داشت و برخی افراد به امید زندگی بهتر، به صورت ظاهری به مسیحیت می‌گرویدند.

 

اما در نتیجه با وجود تمام این تلاش‌ها، اکثریت مردم افغانستان به دلیل استحکام باورهای دینی، در برابر این موج مسیحی‌سازی در مقیاس بالایی ایستادگی و مبارزه نمودند و سرانجام با سقوط اداره اجیر کابل و فرار اشغال‌گران از این سرزمین، دست تبشیریان مسیحی نیز از افغانستان کوتاه گردید.