نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
از اوان جوانی؛ آنگاه که دست راست و چپم را شناختم، ملتم را در اشغال نظامی و استعمار فکری غرب یافتم؛ استعماری که برای زدودن اعتقاد و باور این ملت، عزم خود را جزم نموده بود، آنهم در نبردی کاملا نابرابر. در آن روزها نشانههای تاثیرپذیری از تهاجم فکری را در گوشهگوشهٔ این خاک با […]
از اوان جوانی؛ آنگاه که دست راست و چپم را شناختم، ملتم را در اشغال نظامی و استعمار فکری غرب یافتم؛ استعماری که برای زدودن اعتقاد و باور این ملت، عزم خود را جزم نموده بود، آنهم در نبردی کاملا نابرابر. در آن روزها نشانههای تاثیرپذیری از تهاجم فکری را در گوشهگوشهٔ این خاک با چشم سر میدیدیم؛ نشانههایی که هر کدام به مثابهٔ زنگ هشداری بود برای ملت مومن و مسلمان افغانستان؛ ملتی که در نبردهای نظامی توانسته بود در مقابل ابرقدرتهای دنیا، همانند روس و انگلیس قد علم نماید، اما اکنون در دام توطئههای زهرآگین غرب گیر مانده و در جنگ فکری؛ نبردی که کمتر کسی با آن شناخت کافی و لازم را داشت، به تسلیم و شکست رو آورده بود.
دنیای کفر و در رأس آن آمریکای طاغوت، تا حد زیادی توانسته بود به اهداف شومش دست یابد و نقشههایش را به اجرا درآورده بود. در میان جامعهٔ اسلامی افغانستان، بوی گند فساد و بیبندوباری به اوج خود رسیده بود. جرائمی همچون: فساد اخلاقی، قتل، دزدی، اختطاف، غارتگری، رابطههای نامشروع، فساد مالی، رشوت، سود، بیعدالتی، ظلم، وحشت و دهها موارد دیگر، به شکل بیپیشینهای به وقوع میپیوست.
گویا اینبار نقشههای کفر، گرفته بود و اتفاقات روزگار به میل آنها رقم میخورد. پولهای هنگفتی را که مصرف میکردند، تاثیرات مخرباش را هر روز بیش از قبل نمایان میساخت. دیگر چیزی نمانده بود که ملت کفر، پیروزی لشکر شیطان بر بندگان خدای رحمن را جشن بگیرد.
بلی! این گوشهای از وضعیت جنگ فکری و تهاجم فرهنگی غرب در افغانستان بود؛ اما آنچه گفته شد تنها یک روی سکه بود و در روی دیگر آن، اتفاقاتی کاملا متفاوت در حال رخدادن بود، چرا که غربیان و مزدوران داخلیشان در معرکههای آتشین جهاد، در مقابل شیران اسلام با ضربات سنگین و پیدرپی مواجه بودند، و هر روز بیش از قبل، آثار شکست و ناکامی در چهرههای منفورشان نمایان میگشت!
رفتهرفته کار به جایی رسید که فرار را تنها گزینهٔ روی میز یافتند و بعد از تلاشهای بیستساله و پولهای هنگفتی که مصرف کردند، خون سربازان بیشماری از آنها توسط مجاهدین امارت اسلامی، جاری گشته و به هلاکت رسیدند، و سرانجام ذلیلانه رخت سفر از این خاک بربستند.
سرانجام آمریکا رفت و تعداد اندکی از مزدوران و اجیران وفادارش را نیز با خود برد؛ همانهایی را که در طول بیستسال اشغال افغانستان از هیچ تلاشی در راستای یاریرساندن کفر دریغ نورزیدند و در این راه، ایمان و غیرتشان را در مقابل متاع ناچیز دنیا به حراج گذاشتند.
بعد از برچیدهشدن نظام جانی سابق، خوابهای آشفتهٔ غربیان نیز تعبیرژ دیگر یافت، و الله متعال بر خلاف اسباب ظاهری دنیا، باری دیگر بر ملت افغانستان منت نهاد و آنها را از مکر و کید ظالمان رهایی بخشید.
امارت اسلامی بر افغانستان حاکم گشت و بعد از شکست نظامی غرب، اکنون در بُعد مبارزه با ذهنیت و افکار متاثر از اشغال بیستسالهٔ غرب نیز گامهای مؤثری برداشته است.
حالا که بساط اشغال برچیده شده، به کمک و یاری الله متعال قصد داریم تا در سلسله مقالاتی تحت نام «خاطرات تلخ زمان اشغال» نگاه عمیقتری بیاندازیم به آنچه که در آن زمان جریان داشت، تا نسلهای آینده به حقیقت و ماهیت تاریک و تلخ آن روزها، طوری که شایسته است پی ببرند و بیش از هر زمانی قدر و منزلت نظام اسلامی را بدانند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.