نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
یکی از مسائل مهمی که در جهان امروز مورد توجه سیاستمداران کشورهای استکباری غرب میباشد، این است که برای دستیابی به اهداف استعماری خودشان از مسائل روانی و تبلیغاتی بهره میگیرند که در اصطلاح به آن «جنگ روانی» میگویند. مهمترین ابزاری که در جنگ روانی استفاده میشود، «تبلیغات» و لوازم آن مثل نشریات، کتابها، سخنرانیها […]
یکی از مسائل مهمی که در جهان امروز مورد توجه سیاستمداران کشورهای استکباری غرب میباشد، این است که برای دستیابی به اهداف استعماری خودشان از مسائل روانی و تبلیغاتی بهره میگیرند که در اصطلاح به آن «جنگ روانی» میگویند. مهمترین ابزاری که در جنگ روانی استفاده میشود، «تبلیغات» و لوازم آن مثل نشریات، کتابها، سخنرانیها و رسانههای گروهی اعم از داخلی و خارجی است؛ بنابراین، یکی از اصولی که قدرتهای استعماری در برخوردهای ظالمانهی خود با دیگر کشورها به آن توجه کامل دارند و از آن بهره لازم را میبرند، تبلیغات است. اغلب مردم با استفاده از تبلیغاتِ سیاسی برای تقویتکردن حمایت از جنگ در جبهههای داخلی آشنایی دارند. جنگ جهانی اول شاهد استفاده از تبلیغاتِ ضدجنگ با هدف تضعیف روحیهی دشمن و متقاعدکردن آنان برای تسلیمشدن بود. سربازان آلمانی همان موقع از جنگِ صنعتی در عذاب بودند. این جنگ شاهد استفادهی گسترده از تفنگهای خودکار، توپخانههای مدرن، گاز سمی بهعنوان جنگافزار و حتی نخستین تانکهای زرهی بود. در این فضا بود که سربازان آلمانی با اعلامیههای کاغذی که روی آنها نوشته شده بود که تلاشهایشان بیهوده بوده است، بمباران میشدند. برخی سربازان آلمانی تسلیم شدند و خواستار تخصیصیافتنِ جیرههایی شدند که در آن اعلامیهها وعدهاش داده شده بود و با این کار پایان جنگ را تسریع کردند.
جنگهای آینده شاهد استفاده از اعلامیههای سیاسی از هر دو طرف بود. این اعلامیهها از طریق هواپیماها یا توپخانههای زرهی روی سربازان ریخته میشد. سربازان هر دو جبههی متفقین و متحدین در سراسر جنگ جهانی دوم با اعلامیههایی از طرف جبههی مخالف بمباران میشدند. این اعلامیهها تلاش میکردند سربازان را مجاب کنند تسلیم شوند و به آنان میگفتند که ملعبهی بازی سیاسی نخبگان شدهاند. آلمان و ژاپن علاوه بر استفاده از اعلامیههای کاغذی، از رادیوهای انگلیسیزبان برای پخش تبلیغاتِ سیاسی استفاده میکردند. هر دو جبههی متفقین و متحدین تلاش میکردند با بیان این ادعا که جنگ دارد براساسِ برنامههای آنان پیش میرود، روحیهی سربازان طرف مقابل را تضعیف کنند.
آلمان بعد از جنگِ جهانی اول مجبور به خلع سلاح شد. در دههی ۱۹۳۰ آدولف هیلتر، رهبرِ حزب نازی، به مقام صدراعظمی آلمان رسید و سیاستِ دوبارهی مسلحکردنِ آلمان را آغاز کرد. یکی از ویژگیهای زیباشناختی نازیها راهانداختن گردهماییهای بزرگی بود که قدرت و نشاط آنان را به نمایش میگذاشت. هدفش این بود که از طرفی به آلمانیها روحیه بدهد و از طرفی دشمنانِ احتمالی را بترساند. معروف است که در این گردهماییها از بیش از یکصد نورافکن که رویشان به سمتِ آسمان بود، استفاده میشد. برای ساختن این کلیسای جامع نور از اکثریتِ نورافکنهای آلمان استفاده شده بود، اما استفاده از آنها در گردهماییهای سیاسی، کشورهای فرانسه و بریتانیا را فریب داده بود که باور کنند آلمانیها باید بسیار بیشتر از این تعداد نورافکن داشته باشد.
استفاده از گردهماییهای گسترده و تبلیغات سیاسی و تهاجمی نازیها بود که احتمالاً باعث شد بریتانیا و فرانسه تلاشی برای بررسی مسلحشدن مجدد آلمان نکنند. آلمان مجدداً راینلند را اشغال کرد و کنترل چکسلواکی را در سال ۱۹۳۸ به دست گرفت. با نگاهی به گذشته میتوان به این نتیجه رسید که آلمانیها در سال ۱۹۳۸ برای جنگیدن با فرانسه و بریتانیا به لحاظ نظامی آماده نبودند و مسامحه در برابر آلمان در کنفرانس مونیخ شکل گرفت که باعث شد اروپا بیشازپیش در مسیر جنگ جهانی دوم قرار بگیرد. اما تبلیغات سیاسی ماهرانهی نازیها در دههی ۱۹۳۰ بسیاری را متقاعد کرد که این کشور آماده و مشتاق جنگیدن و پیروزشدن است.
در جنگ جهانی اول و بعد از آن نیز تبلیغات بهعنوان حربهای در خدمت استعمارگران درآمد. هدف اصلی این نوع تبلیغات، استثمار فکری ملتهای ستمدیدهی جهان در مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. آنان برای توجیه این عمل ناپسند خود، افکار عمومی کشورها را به بیراهه کشانده و فریب میدادند. این امر در طی جنگ جهانی دوم از چنان اهمیتی برخوردار شد که طرفین جنگ در بهکاربستن آن به رقابت برخاستند. به این ترتیب، جنگ روانی در مواردی بیش از جنگ نظامی اهمیت پیدا کرد و جزئی از فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشورها قرار گرفت.
تعریف جنگ روانی
بسیاری از کسانی که در این موضوع مطلب نوشته یا حتی از طراحان جنگ روانی بودهاند، تعریف دقیقی از آن ارائه نکردهاند. عدهای آن را منحصر به تبلیغات منفی علیه دشمن در زمان جنگ میدانند و عدهای دامن آن را به زمان صلح نیز میکشانند و آن را با عناوینی همچون جنگ سرد و جنگ سیاسی معرفی میکنند، اما باید توجه داشت که جنگ سیاسی یا جنگ سرد میان دولتها واقع میشود، درحالیکه جنگ روانی علیه ملتها انجام میپذیرد و «میتوان آن را در زمان جنگ مکمل جنگ نظامی دانست و در زمان صلح جنگ استراتژیک یا تهاجم فرهنگی نامید.»
روشهای تبلیغاتی در جنگ روانی
۱. درنظرداشتن مخاطب؛ هنگام تبلیغات طبقه یا گروه خاصی را مشخص میکنند و عباراتی متناسب با فهم آنان به کار میبرند؛ ازاینرو، از مسائلی صحبت میکنند که نزد آنان از اعتبار خاصی برخوردار است.
۲. ظاهرسازی؛ یکی از مسائل مهمی که در تبلیغات از آن استفاده میشود، این است که خود را آنگونه جلوه میدهند که مخاطبان میپسندند.
۳. شایعهسازی؛ یکی دیگر از ابزار مهم تبلیغات، شایعهسازی و انتشار آن در جامعه است؛ طوری که بعد از مدت کمی این شایعه بهعنوان یک حقیقت در میان افراد تکرار میشود، بدون آنکه به شایعهبودن آن پی ببرند.
۴. حمله به نقاط ضعف؛ یکی دیگر از کارهایی که در امر تبلیغات برای جنگ روانی از آن استفاده میشود، این است که توجه همگان را به مشکلات، کمبودها و نارساییهای موجود معطوف میکنند تا موجب ایجاد نارضایتیها و ناسازگاریها در افراد شوند.
۵. فرصتطلبی؛ دشمن سعی میکند در تغییر افکار از هر فرصتی استفاده و مطلب خود را القا کند و برای این کار از جملات جذاب، کوتاه و نامفهوم برای افزایش نگرانیها استفاده میکند.
اهداف جنگ روانی
هدف اساسی در جنگ روانی تسلط بر دیگران است، اما این تسلط به صورت پنهانی و غیرملموس میباشد. برای دستیابی به این هدف اساسی، یعنی تسلط در جنگ روانی، بر سه امر مهم تأکید شده که عبارتند از:
۱. القای غم؛ غم یک حالت روانی است که بر اثر عدم تطابق انتظار فرد با جامعه و شرایط به وجود میآید؛ ازاینرو، برای القای غم سعی میشود تا تصویر نامطلوب و نامتوازنی از موقعیت و شرایط ارائه شود تا آرزوها و ایدههای فرد یا جامعه دور از دسترس و تصور شود.
۲. القای یأس و ناامیدی؛ در شرایطی که فرد مصمم به تحقق شرایط مطلوب و مورد انتظار است، اگر در کوشش خود به هر دلیلی موفق نشود و این مسئله تکرار شود، باعث خواهد شد که فرد در این حالت دچار یک بحران روحی و روانی شود که این حالت با درماندگی و واماندگی همراه خواهد بود. در این وضعیت سعی میشود تا با ارائهی شرایط نامطلوب، فرد را از ادامه کار برای دستیابی به اهداف متعالی خود بازدارند و اعتماد به نفس او را سلب و یأس و ناامیدی را به او القا کنند.
۳. ایجاد رعب و وحشت؛ ارعاب یکی از مهمترین و مؤثرترین ابزار برای شکست روحی افراد یک جامعه است. این عمل نیز با بهرهگیری از وسایل ارتباط جمعی، جنگ، محاصرهی اقتصادی و تحریم سیاسی صورت میپذیرد. به هر حال، در جنگ روانی سعی میشود تا با تخریب فکری و روانی مردم و نیروهای فعال، انگیزهی مقاومت و کار را در آنان ازبین ببرند و برای این کار در شرایط مختلف از روشهای مخصوصی استفاده میشود.
امروز روندی که رسانههای غرب در قبال ملت افغانستان در پیش گرفته است، جنگی تمامعیار روانی و نرم است.
غرب و در رأس آنان آمریکا در بیست اشغال افغانستان همزمان با جنگ نظامی، جنگ روانی نیز به راه انداخته بود. در جنگ نظامی شکست خورد، اما جنگ روانی را پس از اتمام شغل با شدت بیشتری ادامه داد و میلیونها دالر هزینه کرد و شبکههای مخصوص و مختلفی برای تضعیف روحیهی ملت افغانستان و ملتهای دنیا راهاندازی کرد تا از کاه مشکلات کوه معضلات بسازد؛ مشکلاتی را که خودش برای ملت افغانستان خلق کرده بود، بزرگ و لاینحل جلوه بدهد.
امارت اسلامی امروز از هر روز دیگر تحت تبلیغات مسموم جنگ روانی قرار دارد. البته این واقعه از طرفی نشانهی خوبی است؛ زیرا نوید آزادی افغانستان را میدهد، چونکه غربیها زمانی دست به چنین جنگی میزند که کشوری تحتسلطهی آنان نباشد. از سویی هم همه ما باید هوشیار باشیم. باید از هیچ رسانهی غربی متأثر نشویم. دولت فعلی افغانستان باید برای چنین جنگی برنامهی دقیقی داشته باشد، و اگرنه رسانههای غربی بیشترین سود را خواهد برد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.