مختصری از زندگی‌نامهٔ شهید محمدبهار «تقبله‌الله» از ولایت شهیدپرور ولایت غور باستان

توجه: مقالات وب‌سایت الاماره دری تنها نظر نویسندگان است و لزوماً دیدگاه این وب‌سایت نیست.

شهدا و دلدادگان شریعت و شهادت با خود چنین زمزمه می‌کردند و به لقای پروردگار خود می‌شتافتند:

 

لست اُبالی حین أقتل مسلما

علی أی شقٍ کان فی الله مصرعی

 

شاعری دیگر در وصف عاشقان حیات جاویدان و رب منان چه زیبا می‌‌سراید:

 

اُقتلونی، اُقتلونی یا شقات

إن فی قتلی حیات فی حیات

 

بیایید تا یادآور خاطرات آن رفتگانی شویم که خود رفتند و رسم ماندگاری به‌جای گذاشتند. بیایید تا از آن‌ها بگوییم و بشنویم؛ زیرا فراموش‌کردن آن‌ها ظلم و جفا است، و این را بدانیم که اگر ما آن‌ها را فراموش بکنیم، تاریخ هرگز فراموش‌شان نخواهد کرد؛ زیرا آن‌ها همیشه در قید حیات‌اند.

 

ما ایمان داریم که شهدا نمرده‌اند و این امر با گواهی قرآن کریم ثابت شده است: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلکِنْ لَا تَشْعُرُونَ».

 

شهید محمدبهار فرزند احمدشاه، در سال ۱۳۶۵ ه‍.ش، در قریهٔ اسفرمانِ ولسوالی مرغاب ولایت غور، در یک خانوادهٔ متدین و فقیر، چشم به جهان گشود.

 

وی همانند سایر جوانان و نوجوانان، همواره مشغول کارهای خانه بود و از آن‌جایی که فقر و بی‌کاری بسیاری از جوانان میهن‌مان را مجبور به مهاجرت کرده بود، این جوان عزیز نیز بنابر ضعف اقتصادی خانواده، همانند دیگر جوانان، عازم دیار غربت؛ یعنی ایران شد.

 

وی چندین سال در ایران بود، تا اینکه از کشور ایران رد مرز شد و به وطن خود افغانستان برگشت. با بازگشت به وطن و شروع دوبارهٔ مشکلات اقتصادی، وی از روی مجبوری تصمیم گرفت تا به عنوان عسکر دولت جمهوری، ایفای وظیفه بکند. ایشان چندین سال در دولت اجیر مشغول به انجام وظیفه بود، تا اینکه ندای «حی علی الجهاد» علیه نظام فاسد بلند شد و به گوش وی رسید. وی با شنیدن این ندا، بلافاصله آن را لبیک گفته و دست از وظیفهٔ دولت اجیر برداشت و به صفوف امارت اسلامی پیوست.

 

این مجاهد دلیر مدت‌زمان درازی را مشغول خدمت به نظام و شریعت اسلامی بود و وظیفهٔ خود را به نحو احسن انجام داد و مردانه خدمت کرد.

 

ایشان همیشه در جنگ‌ها و عملیات‌هایی که در دور و اطراف ولایت غور رخ می‌داد، پیش‌قدم بود. شهید مزبور در جنگ‌هایی که در مناطقِ دولت‌یار، ‌ولسوالی چهارصده و… رخ داد، شرکت داشت.

 

شهید بهار -تقبله‌الله- جوانی خوش‌اخلاق، مهربان و شاد بود. وی همیشه در میدان جهاد پیش‌قدم بوده و همانند شیر مبارزه و می‌کرد.

 

داستان شهادت شهید بهار -تقبله‌الله-

 

داستان شهادت این مرد شجاع و غیور را چنین حکایت می‌کنند:

 

مجاهدین عملیات گسترده‌ای را بالای ولسوالی چهارصده، علیه مزدوران و غلامان آمریکا انجام دادند، که الحمدلله به دشمنان اسلام خسارات هنگفتی وارد شد؛ اما تعدادی از مجاهدین که بالای تعمیر ولسوالی حمله‌ور شدند، بعد از مقاومت زیاد و جنگ طولانی، توسط نیروهای کماندوی اجیر محاصره می‌شوند.

 

در این محاصره سخت، شهید محمدبهار -تقبله‌الله- زخمی‌ می‌گردد و می‌خواهد خود را به مکانی امن بکشاند، اما هیچ راه عبوری جز دریا نمی‌یابد، و در نتیجه خود را به دریا می‌زند؛ ولی متاسفانه هنگام عبور از دریا، دوباره توسط دشمنان اسلام زخمی می‌شود و در نتیجهٔ زخم‌های زیاد، شربت شهادت را می‌نوشد و به نعمت بزرگ الهی نایل می‌آید. روحش شاد و یادش گرامی باد!

 

شهید محمدبهار در ۱۳ ثورِ سالِ ۱۳۹۲ ه‍.ش به شهادت رسید و تا ۹ جوزا جسدش ناپدید بود و جنازه‌اش در این مدت طولانی در دریا مانده بود. جالب این‌جاست زمانی که جسد وی را از دریا پیدا کردند، هنوز از جای زخمش خون فواره می‌زد، با وجود اینکه جسدش به مدت ۲۲ شبانه‌روز در دریا گیر مانده بود.

 

جسد شهید بهار -تقبله‌الله- نه تنها تغییر نکرده بود، بلکه آدم با دیدنش فکر می‌کرد وی تازه جام شهادت نوش کرده است.

 

 

خوشا آنان که با عزت زگیتی

بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته‌بازار

سعات را پسندیدند و رفتند

 

تقبل الله شهادته و جعل الجنه مثواه.