نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: مهاجر فراهی ترجمه: محمدصادق طارق (شفقت و مهربانی) ما در کتابهای سیرت خواندهایم که خلفای راشدین (رضی الله عنهم) شبها در کوچههای مدینه تفحص داشتند و بر احوال مردم اطلاع حاصل مینمودند؛ اگر صدای نوزادی به گوش شان میرسید حتماً از دلیل اینکه چرا در تاریکی شبهنگام که سکوت مطلق پردهی خود را […]
نویسنده: مهاجر فراهی
ترجمه: محمدصادق طارق
(شفقت و مهربانی)
ما در کتابهای سیرت خواندهایم که خلفای راشدین (رضی الله عنهم) شبها در کوچههای مدینه تفحص داشتند و بر احوال مردم اطلاع حاصل مینمودند؛ اگر صدای نوزادی به گوش شان میرسید حتماً از دلیل اینکه چرا در تاریکی شبهنگام که سکوت مطلق پردهی خود را بر تمام هستی گسترانیده و سراسر گیتی را فرا گرفته است، این کودک بیقرار است و خانوادهی خود را پریشان کرده است، اطلاع به دست میآوردند که آیا گرسنگی، بیماری یا مشکل دیگر باعث بروز بیخوابی شان شده است؟
در کتابهای سیرت تحت تشریح زندگی خلیفه دوم اسلام، حضرت عمر رضیاللهعنه این واقعه بسیار معروف است که شبی طبق معمول کوچههای مدینه را قدم میزد ناگاه صدایی از درون خانهای برخواست و توجهاش را به خود جلب کرد. به سوی خانه نزدیک میشود و صاحبخانه را صدا میزند، او پس از شنیدن صدای حضرت عمر رضیاللهعنه بیرون میشود.
حضرت عمر: برادر مشکل تان چیست که از خانهی تان فریاد به گوش میرسد؟
میزبان: همسرم را درد زایمان گرفته است.
حضرت عمر: آیا زن دیگری که بتواند وظایف قابله را انجام بدهد در خانه است؟
میزبان: نه کسی دیگری نیست. فقط همسرم داخل است.
حضرت عمر: منتظر باشید زود بر میگردم.
خلیفه دوم اسلام با عجله به سوی خانهاش راه میافتد، در حالی که همسرشان در خواب عمیقی به سر میبرد، او را بیدار کرده و میگوید: تمام وسایلی را که یک قابله هنگام تولد نوزاد به آنها نیاز دارد، جمع کن.
همسرشان امگلثوم که دختر حضرت علی (رضیاللهعنه) است بدون اینکه سوالی بپرسد تمام اشیای مورد نیاز را جمع میکند و پشتسر ایشان راه میافتد، بعد از مدتی به همان خانه میرسند؛ همسرشان به خانه داخل میشود و حضرت عمر رضیاللهعنه با صاحبخانه بیرون منتظر میماند.
همسرشان خطاب به ایشان میگوید امیر المومنین! به صاحبخانه تبریکی بگوئید مشکل به فضل خداوند حل شد.
اینجا میزبان متوجه میشود شخصی که به کمک او آمده حضرت عمر، خلیفه دوم اسلام است.
بله! عمری که از رعب نامش کسری و قیصر در رختخوابهای خود میلرزیدند و عمری که در زمان خلافت خود قلمرو اسلام را تا امپراتوری روم و بیزانس گسترش داد، در کوچههای خاکی مدینه به اتباع و ملتش چنان خدمت میکند که گویی او ملت و رعیتش حکومت است.
همچنان حوادث متعدد شگفتانگیزی از عمر بن عبدالعزیز و سایر خلفا منقول اند که به شیوههای مختلف از احوال مردم خویش اطلاع به دست میآوردند.
ما هرگز اینگونه نمیپنداشتیم در عصر شر القرون که اوضاع به یکباره تغییر پیدا کرده و اکثر حاکمان کشورهای اسلامی در عیش و نوش خود غرق هستند و نشهی مقام و قدرت تمام ارزشهای انسانی را از آنان سلب نموده است، حاکم یک کشور در تاریکی شب و دورترین نقطهی حاکمیت خود با درد زایمان یک زن مسلمان، ناراحت شود.
به موضوع اساسی بر میگردم. ملا احمدشاه دیندوست، والی ولایت غور به من گفت: یک شب در حالی که باران و برف شدید میبارید، ولسوال یکی از ولسوالیهای دور افتادهی ولایت غور از طریق واتساپ پیامی فرستاد که در آن نوشته شده بود: “اینجا یک زن از درد زایمان رنج میبرد، تمام راهها بسته اند. داکتران ساحوی تمام تلاش خود را کردهاند اما مشکل حل نشده است.”
احمدشاه دیندوست می گوید: من پیام ولسوال ولسوالی مرغاب را مستقیماً به دفتر امیرالمومنین فرستادم، پس از مدتی رابط امیرالمومنین گفت: شما به آنان اطمئنان بدهید و با شیخالحدیث اسلامجار، والی هرات در تماس شوید. ما بهزودی یک بال هلیکوپتر را از قولاردوی هرات میفرستیم.
من نیز در تاریکی شب به لوای سرحدی غور آمدم تا منتظر رسیدن هلیکوپتر باشم و خودم با آنها بروم زیرا ممکن است خلبانان راه را پیدا نکنند.
دیندوست میگوید که رابط امیرالمومنین، شیخ اسلامجار والی هرات، قوماندان قول اردوی الفاروق باهم در ارتباط بودند و لحظهشماری میکردیم تا هوا کمی بهتر شود و زمینه برای پرواز هلیکوپترها فراهم شود.
والی غور میافزاید: در این مدت رابط امیرالمؤمنین چندین بار با من تماس گرفت و گفت رهبریت از گزارش اخیر موضوع میپرسد که موضوع کجا رسیده است، تا اینکه پس از ساعت دوازده شب ولسوال مرغاب خبر داد که خداوند متعال مشکل را حل نمود. من بالفور به دفتر رهبری اطلاع دادم که مشکل حل شده است.
خواننده عزیز! در عصر فعلی که شخصیت نخست یک کشور، والیان دو ولایت، قوماندانان قولاردو و لوا و ولسوال ولسوالی بهخاطر نجات جان رعیت فقیر و مظلوم خود در دورترین نقطهی حاکمیت خویش تا پاسی از شب بیدار میمانند، نگران میشوند و مکرراً سعی میکنند از حل شدن مشکل مطلع شوند، هویدا میگردد که طبقه حاکم ما میخواهد مانند اسلاف خویش، خود را از وضعیت ملت آگاه سازد، به آنها خدمت کند و وسایل زندگی آنها را فراهم سازد.
پروردگارا! راه راست را به رهبرانمان نشان ده و به آنان توفیق خدمت نمودن به ملت را بده.
آمین
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.