آخرین خاطرات مجاهد استشهادی/۹

نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبله‌الله ترجمه: محمدصادق طارق   حضور عملی در عملیات   مطمئن بودم که این بار حتماً خداوند قبولم می‌کند اما تصور تاخیر آن خیلی دشوار و سخت می‌گذشت، روز ۱۷ صفر من (عبدالحلیم)، ابودجانه، میرویس و شیخ احمد با رهبر خود مسیر شهر را در پیش گرفتیم. تا این لحظه […]

نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبله‌الله

ترجمه: محمدصادق طارق

 

حضور عملی در عملیات

 

مطمئن بودم که این بار حتماً خداوند قبولم می‌کند اما تصور تاخیر آن خیلی دشوار و سخت می‌گذشت، روز ۱۷ صفر من (عبدالحلیم)، ابودجانه، میرویس و شیخ احمد با رهبر خود مسیر شهر را در پیش گرفتیم. تا این لحظه عملیات را فقط در حد تصور ترسیم می‌کردیم اما امروز به خاطر تعیین هدف عملیات به شهر وارد شده‌ایم. وقتی به ساحه‌ی دشمن وارد شدیم بر هر ایست بازرسی چنان دلیرانه مرور می‌کردیم که گویا به دستور ما تلاشی شروع شده است، به نصرت خداوند متعال حتی در یک تلاشی هم از ما چنین سخنی شنیده نشد که موجب شک‌آفرینی دشمن باشد.

 

خلاصه اینکه هدف عملیات خود را از هر گوشه و کنار به دقت زیر نظر گرفتیم، از یک گوشه مکتب به هدف ما نزدیک بود به رهبر گفتم: شاگردان مکتب حتماً در این عملیات تلفات می‌بینند او در جواب گفت: اگر خواست خدواند متعال بود متصل بعد از نماز صبح عملیات را شروع می‌کنیم و در آن زمان هیچ شاگردی به مکتب نمی‌آید، وقتی در مورد شروع زنگ‌های درسی مکتب معلومات کردیم یک و نیم ساعت بعد از عملیات ما وقت رسمی آن‌ها شروع می‌شد خوشحال شدم که ان‌شآءالله به شاگردان مکتب هیچ نوع ضرری نمی‌رسد. سایر اماکن عمومی‌ای را که در کنار هدف ما موقعیت داشت به دقت زیر نظر گرفتیم فقط سرک عمومی‌ای که از روی‌به‌روی هدف ما می‌گذشت مزاحم بود، رهبر گفت: وقت نماز صبح را به این خاطر انتخاب کرده‌ایم که عبور و مرور مردم تا آن زمان شروع نمی‌شود به همین خاطر از تلفات ملکی نیز جلوگیری می‌شود ان‌شآءالله. تاکید ما و بزرگان روی این مسئله بیشتر بود که عملیات نباید تلفات ملکی داشته باشد اما ضرب‌المثل عربی است که می‌گویند ” القافله تسری و الکلاب تنبح ” یعنی قافله می‌گذرد و سگان پارس می‌کنند، با خود می‌گفتم تمام دقت و توجه ما روی رخ ندادن تلفات ملکی است اما غرب و رسانه‌های غرب‌پسند ما را چنان جلوه داده‌اند که بجز از کشتن مردمان ملکی هدف دیگری ندارند! در مقابل، از بمباردمان‌های کور کورانه‌ و چاپه‌های شب‌هنگام خود هیچ نمی‌گویند.

 

ادامه دارد …