نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق آخرین مریضی دو روز گذشته نتوانستم چیزی بنویسم چون مریض بودم، امروز ۱۳ صفر المظفر میباشد، در دو روز گذشته سرم خیلی درد میکرد، من از چند مدت پیش به مشکل سر دردی دچار شدهام اما امروز از اینرو ناراحت بودم که با مریضیام تمام مرکز […]
نویسنده: شهید محمد عمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق
آخرین مریضی
دو روز گذشته نتوانستم چیزی بنویسم چون مریض بودم، امروز ۱۳ صفر المظفر میباشد، در دو روز گذشته سرم خیلی درد میکرد، من از چند مدت پیش به مشکل سر دردی دچار شدهام اما امروز از اینرو ناراحت بودم که با مریضیام تمام مرکز مریض بود، قبلاً هم گفتم در این مرکز موج محبت با دوستان چنان طوفانزا است که شاید هیچ کس در بیرون تصورش نکند، به محض اینکه از درد سر خود شکایت کردم یکتن از دوستان سرم را با روغن زیتون چرب کرد، حسابی چاپیاش کرد و رفت. من به خاطر مریضیام ناراحت نبودم بلکه به خاطر اذیت و آزار دوستان ناراحت بودم، هر تن جدا جدا به احوالپرسیام میآمد و کوشش میکرد سرم را چاپی کند.
عنوان مقاله را از اینرو “آخرین مریضی” انتخاب کردم که خوشخبریهای زیادی به ما گوشزد شده است از خداوند امید دارم که کار ما بیشتر به تاخیر نیافتد و امروز برای آخرین بار مریض شوم، چند روز پیش میرویس اجازه خواست که به دیدار خانوادهاش برود اما بزرگان از اینرو اجازه ندادند که فرصت لحظه به لحظه کم میشود و ممکن خیلی زود خانه ابدی خود را ببیند!
رهبر گفت: شاید فردا دو تن از دوستان شما را با خود ببرم و هدف حمله را به آنها از نزدیک نشان دهم، در ادامه گفت: تو و احمد هر دو را میبرم، دلیلش شاید این باشد که من راننده موتربم هستم و احمد راننده موتر مجاهدین تعرضی است، رهبر میخواهد که ما دو نفر راه را بلد شویم.
♡♡♡
رابطه مخفیانه با خداوند
دوستان خیلی با شوق و علاقه خداوند را عبادت میکنند، هِق هِق شبهای تار مرکز یاد اصحاب صفّه را زنده میکند. اینجا چنان دوستان شوخسرشت و در عین حال عبادتگذار وجود دارند که اگر خندههای روزشان را ببینید گمان میکنید به اندازه سر سوزن غم و درد ندیدهاند و اگر گریههای شبهنگام شان را بشنوید فکر میکنید محبوبترین فرد خانواده شان را از دست دادهاند.
تهجد، اشراق، چاشت، صلوه التسبیح، اوّابین و اذکار صبح و شام عادت همیشگی دوستان است که هیچ گاه ترک نمیکنند، ظهر بعد از نماز ۴۱ مرتبه سوره یاسین ختم میشود، بعد از نماز عصر اذکار حفاظت خوانده میشود، بعد از نماز مغرب ورد “حسبنا الله و نعم الوکیل” خوانده میشود و سپس دوستان دعای موفقیت در عملیات میکنند، بعد از نماز عشا درود شریف، استغفار و “لا حول و لا قوه الا بالله” خوانده میشود، اما چیزی که خیلی بر من تاثیر کرده و دوستش دارم رابطه مخفیانه دوستان با خداوند متعال میباشد. محل بودوباش ما در حال حاضر تنگ و کوچک است چند مدت پیش در یک مرکز تقریباً آزادتر بهسر میبردیم، گاهی اوقات چون قدم میزدم متوجه میشدم در کنج اتاق خالی یک عدد جاینماز، قرآن کریم و تسبیح گذاشته شدهاند وقتی بیشتر تفتیش میکردم میدیدم مرکز رابطه مخفیانهی یک تن دوستان با خداوند است، در اینجا نیز دقیقاً همین نکته من را متأثر کرده است گاهی اوقات وقتی دوستان ناپدید میشوند دنبال شان میروم میبینم زیر درخت مصروف ادای نماز یا تلاوت قرآن کریم میباشند.
چه بگویم!! خداوند در من نیز صلاحیت و احساس رابطه مخفیانه را پیدا کند، خداوند ما را در این دنیا و آخرت از هم جدا نکند. آمین!
ادامه دارد …
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.