نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: شهید محمدعمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق تصور میکردم آخرین خاطره زندگیام را یادداشت میکنم، نه از این نظر که زمان راهاندازی عملیات شهادت طلبانهام نزدیک شده باشد بلکه از این نظر که شاید از نوشتن و ثبت یادداشتها دست بردارم، اما وقتی به مرکز مخصوص دوستان استشهادی رسیدم سخنان فراوان زندگی جدید را […]
نویسنده: شهید محمدعمر منیب تقبلهالله ترجمه: محمدصادق طارق
تصور میکردم آخرین خاطره زندگیام را یادداشت میکنم، نه از این نظر که زمان راهاندازی عملیات شهادت طلبانهام نزدیک شده باشد بلکه از این نظر که شاید از نوشتن و ثبت یادداشتها دست بردارم، اما وقتی به مرکز مخصوص دوستان استشهادی رسیدم سخنان فراوان زندگی جدید را باید ثبت و نشر میکردم.
امروز ششم صفر المظفر است، اگر خداوند خواسته باشد انشاءالله قبل از به پایان رسیدن ماه صفر عملیاتم به پایان میرسد، از همینرو میخواهم راجع به استشهاد مقدس چند سطر مختصر و کوتاه بنویسم.
زمانی بود که در خیرخانه کابل در لیسه سید الناصری مشغول تحصیل علوم عصری بودم، با کت و شلواری که به تن داشتم در میدان رقابت با دوستان خود، با جدیت کامل تلاش میورزیدم و اکثر اوقات بسیار راحت گوی سبقت را میربودم و مقام اول را به اسم خود ثبت میکردم. دروههای عجیبِ زندگی را پشت سر گذراندم، زمان درس و مدرسه بود، زمان دوستی به خاطر خداوند و فراگیری علوم شرعی بود، علاوه بر تمام این موارد، صف جهاد خاطرات زیبا و زیادی با خود داشت اما در حال حاضر که بنده در میان صف استشهادیان در چه حال و با کدام دوستان همرکاب هستم شاید کسی تصورش را نکند.
هر لحظه فقط این تصور در آسمان خیال ما پر میگشاید که دیگر عمر طولانی انتظار به سر رسیده و انشاءالله به دیدار حضرت دوست مشرف میشویم، سکینه خداوند و بشارتهای رسول الله -صلی الله علیه و سلم- مواردی هستند که انسان را به تحریر مطالب و یادداشت خاطرات مجبور میکنند.
من نویسندهی چیرهدستی بودم، نزدیک به چهل مقالهام با اسمهای گوناگون و مستعار در اینترنت به نشر رسیدهاند، بعد از آن رساله ” د خبیب له داره د معاصر استشهاد تر مداره ” به اسم مستعار بدرالدین خبیب نوشته کردم که در مدت بسیار کوتاه تمام نسخههای چاپی آن تمام شدند، سپس رساله دیگر تحت عنوان ” زه ولی استشهاد ته وهڅیدلم؟ ” به اسم مستعار ذبیح الله هلال نوشتم، بعد از آن کتاب علمی ” د اسلام عسکر ته! ” نوشته کردم که انشاءالله در مدتزمان کوتاه به اسم شهید محمدعمر منیب نشر خواهد شد. همچنان سه اثر گوناگون؛ یک اثر از عالم خوشنام هندی، عبدالحکیم سکهروی رحمه الله تحت عنوان ” علیکم بسنّتی”، اثر دوم به اسم بهشت جاویدان از دارالصدق و اثر سوم مربوط به عالم و مجاهد عربتبار، ابویحیی اللیبی رحمه الله تحت عنوان ” الاربعون فی فضل الشهاده ” را به زبان پشتو ترجمه کردهام. محور اساسی سخنم این بود که نوشتن و تحریر مطالب هرگز بر من فشار نیاورده است، رساله ” د خبیب له داره د معاصر استشهاد تر مداره ” را فقط در یک شب نوشتم، الاربعون با وجود مصروفیتهای فراوان در طول ده روز ترجمه شد اما به تصویر کشیدن حالت امروزیام خیلی سخت است، زیرا به مرحلهای نزدیک شدهام که استشهاد را باید با خون و گوشت خود تعریف کنم انشاءالله. سخن دیگر اینکه درک چنین حالتی، دشوار است پس ادراک آن به دیگران چگونه آسان خواهد بود! فعلاً میروم که دوستان منتظر اند فردا انشآء الله ادامهاش را مینویسم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.