یادداشت

بگرام؛ از بدنامی تا خوش‌نامی

اما پس از گذشت سال‌های بسیار، جهاد، شهادت‌طلبی، جان‌بازی و جان‌فشانی فرزندان وطن به ثمر نشست و آمریکا و همپیمانانش پس از تحمل ضربات سنگین و دادن تلفات بسیار، مجبور به خروج از کشور و پایان‌‌دادن به اشغال سرزمین مقدس افغانستان شدند و با ذلت و خواری شکست را پذیرفته و به وطن خود بازگشتند.

منطقهٔ بگرام افغانستان یک اسم بسیار شناخته شده و جهانی است. شاید کم‌تر کسی در دنیا یافت شود که پیگیر اخبار اشغال‌گری آمریکا و همپیمانانش در افغانستان بوده و اسمی از بگرام نشنیده باشد.

 

در اوایل لشکرکشی آمریکا به افغانستان، فرماندهان خبره و ماهر نظامی، این منطقه را به‌عنوان مهم‌ترین پایگاه اشغال‌گران در افغانستان انتخاب نموده و بیشترین حملات هوایی، حملات پهپادی و بمباردمان شهرها و قریه‌ها از همین پایگاه انجام می‌گرفت. آشیانه و محل استقرار هواپیماهای بمب‌افکن، جت‌های جنگی، هلیکوپترهای نظامی، همین بود، که از همین‌جا برخواسته و شهرها و قریه‌ها را بمبار کرده، مردم ملکی و مجاهدان را به خاک و خون کشیده و پس از ارتکاب جنایت به همین‌جا بر می‌گشتند و برای انجام علمیات بعدی و ارتکاب جنایت جنگی دیگر آماده می‌شدند.

 

از سوی دیگر مجاهدان و مبارزان اسیر و مردمان متهم به حمایت و پشتیبانی از آنان به همین پایگاه منتقل شده و در بازداشتگاه‌های این پایگاه به بدترین شکل ممکن مورد شکنجه و آزارهای جسمی و روحی قرار می‌گرفتند، و این زندان، بدنام‌ترین زندان افغانستان نه، بلکه یکی از بدنام‌ترین زندان‌های کل جهان بود، که در آن انسان‌های وحشی‌تر از حیوان، و سنگ‌دل‌تر از دیو، به جان مردم افتاده و شدیدترین شکنجه‌ها را در حق آن‌ها روا می‌داشتند. آری، در این پایگاه نگهبانان و بازجویان خون‌خوار، کینه‌توز و متعصب هر جنایتی را در حق زندانیان مظلوم مرتکب می‌شدند.

 

اما پس از گذشت سال‌های بسیار، جهاد، شهادت‌طلبی، جان‌بازی و جان‌فشانی فرزندان وطن به ثمر نشست و آمریکا و همپیمانانش پس از تحمل ضربات سنگین و دادن تلفات بسیار، مجبور به خروج از کشور و پایان‌‌دادن به اشغال سرزمین مقدس افغانستان شدند و با ذلت و خواری شکست را پذیرفته و به وطن خود بازگشتند.

 

آری آنان با حسرت و افسوس فراوان به وطن خود بازگشتند؛ اما بزرگ‌ترین حسرت آن‌ها تحویل‌دادن پایگاه نظامی بگرام و جاگذاشتن تمام تجهیزات و امکانات و اسلحه‌های جدید و مدرن برای فرزندان این سرزمین بود.

 

وزارت دفاع و فرماندهان نظامی امارت اسلامی در حرکتی قابل تحسین و تقدیر در روز فتح کابل و پایان اشغال‌گری آمریکا و همپیمانانش و منافقان وابسته به آن، برنامهٔ رژهٔ خود را در این پایگاه مهم برگزار کرد و قدرت، توانایی، آمادگی، سرحالی و سرزندگی فرزندان قهرمان و غیور خود را به همگان نشان داد.

 

رژهٔ مبارزان مجاهد با تجهیزات و امکانات بسیار مدرنِ غنیمت‌گرفته‌شده از دشمن، بسیار دیدنی و مایهٔ مباهات و افتخار بود. فرزندان این سرزمین پس از شکستن شاخ غول، اکنون با نظم و انضباط خاص، با آمادگی قابل توجه با استفاده از ابزار و ادوات غنیمت‌گرفته‌شده، رژهٔ نظامی خود را در بدنام‌ترین پایگاه و زندان افغانستان برگزار کرده و به همه ملت افغانستان نشان دادند که مخوف‌ترین پایگاه و بدنام‌ترین زندان دشمن و سلاح‌های کشتار جمعی آنان، دیگر به دست فرزندان ملت و سربازان وطن افتاده است و پس از این، از پایگاه و زندان مذکور، فقط‌و‌فقط برای تامین امنیت و حفظ و نگهداری مرزهای سرزمین افغانستان استفاده می‌شود و بس، و هواپیماهای بمب‌افکن، جت‌های جنگی و اسلحه‌های مدرن بعد از این برای ملت و مردم افغانستان ترس و هراسی ایجاد نخواهند کرد بلکه تنها برای پاس‌داری از امنیت و آرامش آن‌ها استفاده خواهد شد.

 

آری اکنون فرزندان تربیت‌شده و تعلیم‌یافتهٔ وطن، کنترل این پایگاه را به دست گرفته‌اند و دیگر اجازه نخواهند داد از این پایگاه به جان و مال و خانه و کاشانهٔ مردم بی‌گناه، حمله‌ای صورت گیرد و خون از دماغ کسی بریزد. دیگر اجازه نخواهند داد که علیه مردم بی‌گناه و بی‌دفاع، بمباردمانی صورت گیرد و جنایتی رخ دهد، و دیگر اجازه نخواهند داد که مردم ملکی به اسارت گرفته شده و تحت شکنجه قرار گیرد.

 

آری پیام رژهٔ مبارزان مجاهد و مجاهدان مبارز در پایگاه نظامی بگرام برای مردم و ملت، مایهٔ ایجاد آرامش و حفاظت از امنیت آنان بود؛ اما نمایش موتورسیکلت‌سواران و بشکهٔ زرد پیام خاصی برای منافقان داخلی و دشمنان خارجی داشت؛ پیامی که رسانه‌های اخباری جهان و تحلیل‌گران سیاسی و فرماندهان نظامی، به خوبی آن را درک کرده و برخی از رسانه‌ها در مورد آن واکنش نشان داده‌اند.

 

پیام بشکهٔ زرد را اشغال‌گران به خوبی درک کردند؛ چون داغ آن را چشیده و درد آن را تجربه کرده و با آتش آن سوخته‌ و با انفجار آن جان و اعضای بدن خود را از دست داده‌اند. آری پیام رژهٔ مذکور برای دشمنان همین بود که اگر جسارت کنند و ماجراجویی تازه‌ای آغاز کنند و قصد شکار در بیشهٔ شیران داشته باشند، قطعاً جوانان بیدار و در کمین نشسته، در برابر آن‌ها قیام نموده و پوزهٔ‌شان را به خاک خواهند کشید، و تک‌تک آن‌ها را شکار خواهند کرد و غنایم به‌جای‌مانده از آنان را، روزی در معرض چشم جهانیان به نمایش خواهند گذاشت.

 

رژهٔ نظامی فرزندان افغانستان و سربازان امارت اسلامی برای دوستان مایهٔ مباهات و افتخار، و برای دشمنان مایهٔ پند و عبرت، و برای آمریکا و همپیمانانش مایهٔ افسوس و حسرت بود، و به زیبایی تمام این آیه شریفه را به تصویر کشیده و حقانیت آن را به همهٔ جهانیان نشان داد:

 

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً ثُمَّ یُغْلَبُونَ ۗ وَالَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ»

 

آری آمریکا میلیاردها دلار هزینه کرد تا جلوی جهاد در راه خدا را بگیرد و فرزندان مسلمان را از این مسیر بازدارد؛ اما با وجود همهٔ این هزینه‌ها، نه تنها راه و مسیر جهاد بسته نشد، بلکه شوق و علاقهٔ مسلمانان به جهاد بیشتر و بیشتر شد.

 

حسرت و افسوس دشمنان آنگاه بیشتر شد که جوانان مسلمان، با اسلحه و امکانات به‌جای‌مانده از آنان، به جنگ‌شان رفته و آنان را با سلاح‌های ساخت خودشان شکست داده و پوزهٔ‌شان را به خاک مالیده و کمرشان را شکستند.