به سودجویان اجازهٔ سوء استفاده ندهیم!

عاصم مدتی به عنوان مهمان در آن‌جا ماند و هنگام بازگشت با هدایای گران‌قیمت و ارزشمندی وارد مدینه منوره شد. او به دیدار پدر رفت و پس از ادای احترام معمول، گزارش کوتاهی از سفرش به عراق را به سمع پدر رساند

پسر امیرالمومنین -عاصم بن عمر بن خطاب- برای دیدار با خویشاوندان خود به عراق سفر کرده بود. از آن‌جایی که وی فرزند رهبر جهان اسلام بود، مردم در حد توان خود به او احترام گذاشته و نسبت به استقبال، پذیرایی، تکریم و پاس‌داشت او سنگ تمام گذاشتند. خویشاوندان و نزدیکان با اصرار فراوان او را به خانه‌‌ی خود دعوت کرده و برای پذیرایی از او، بهترین غذاها را تدارک دیده و سفره‌های رنگینی گسترانیدند، و با غذاهای مختلف و دسرهای متنوعی از او پذیرایی کردند، و وی را در بهترین اتاق سکونت داده و بهترین امکانات رفاهی را در اختیارش گذاشتند، و هنگام وداع و خداحافظی نیز بهترین و گرا‌ن‌بهاترین هدایا را تقدیم وی کردند. پسر امیرالمومنین که هنوز جوان و کم‌تجربه بود، این نوع پذیرایی و هدایا را نشانهٔ سخاوتمندی و مهمان‌نوازی آن‌ها می‌دانست و آن‌ها را پذیرفت، و از میزبان‌ها تشکر کرد.

 

عاصم مدتی به عنوان مهمان در آن‌جا ماند و هنگام بازگشت با هدایای گران‌قیمت و ارزشمندی وارد مدینه منوره شد. او به دیدار پدر رفت و پس از ادای احترام معمول، گزارش کوتاهی از سفرش به عراق را به سمع پدر رساند و از سخاوتمندی و مهمان‌نوازی مردم، به‌ویژه اقوام خود، تعریف کرد.

 

آن شب فرزند امیرالمومنین به خانه رفت و از فرط خستگی زود خوابید، صبح روز بعد او را بیدار کردند و گفتند: امیرالمومنین احضارت کرده است. عاصم با سرعت آماده شد و به محضر پدر رسید. امیرالمومنین عمر بن خطاب -رضی‌الله- به او اشاره کرد تا در گوشه‌ای نشسته و منتظر بماند، و خود مشغول رسیدگی به کارهای مردم شد.

 

دیری نگذشت که معیقب -یکی از خزانه‌داران بیت‌المال- وارد شد و به حاضرانِ مجلس سلام داده و رو‌به‌روی امیرالمومنین بر زمین نشست. امیرالمومنین هم که همانند سایر مردم بر روی حصیری نشسته بود، رو به معیقب کرد و فرمود: «ای معیقب؛ پسرم عاصم به عراق رفته و به نام من -به بهانه اینکه پسر امیرالمومنین است- از مردم پول و هدایا گرفته است. همهٔ آن‌ها را از او گرفته و در بیت‌المال بگذار».

 

عاصم که متحیره شده بود، با رعایت ادب و احترام گفت: «پدر جان! من از کسی چیزی نخواسته‌ام. خویشاوندان‌مان با اصرار دعوتم می‌کردند و در پایان مهمانی هدایایی به من می‌دادند و من هم بر می‌داشتم».

 

امیرالمومنین: «پس چرا به بقیهٔ مهمانان چنین هدایایی نمی‌دهند؟!».

 

عاصم: «پدرجان! من نمی‌دانم که چرا به بقیه نمی‌دهند. من فکر می‌کردم چون سخاوتمند هستند چنین رفتار محترمانه‌ای دارند».

 

امیرالمومنین: «اگر این کار از روی سخاوت و مهمان‌نوازی می‌بود بود، باید به همه چنین هدایایی می‌رسید؛ اما این که تنها به فرزند امیرالمومنین این هدایا تقدیم می‌شوند، حتما هدف و نقشهٔ خاصی دارند».

 

عاصم: «مثلا چه نقشه‌ای، پدرجان؟!».

 

امیرالمومنین: «اینکه یکی از وابستگان دربار خلافت را نمک‌گیر خود کرده و در آینده از حمایت او برخوردار شده و بر جرایم و تخلف خود پرده انداخته و از حساب‌و‌کتاب و بگیروببند، راحت شوند».

 

عاصم وقتی این دوراندیشی و آینده‌نگری پدر را دید سکوت کرده و همه هدایا را به دست معیقب داد تا آن را به بیت‌المال مسلمانان ببرد.

 

این داستان آموزنده می‌تواند یک درس بسیار مهم برای مسئولان حکومتی و فرزندان و وابستگان آن‌ها باشد تا مواظب باشند خانه هرکس نروند، نان هرکسی را نخورند، هدایای همه را نپذیرند و نمک‌خور و نمک‌گیر کسی نشوند.

 

آری امروزه اگر کسی لقمه نانی به صورت رایگان در اختیار مردم می‌گذارد، ممکن است که او نیز از این کار خود منفعتی را در نظر گرفته و نقشه‌ای را طرح کند، تا اعتماد و اطمینان طرف مقابل را جلب نموده و در راه حیف و میل منافع ملی و مردمی، حمایت و پشتیبانی او را خواسته یا ناخواسته جلب نموده و او را شریک جرم خود سازد.

 

همه باید مواظب باشند که مهمان چه کسی می‌شوند، نان چه کسی را می‌خورند و هدایای چه کسی را می‌پذیرند، به‌ویژه فرزندان مسئولین و… در این مورد باید بیشتر احتیاط بکنند.

 

نان و غذایی که از سوی افراد جاه‌طلب و سود‌جو می‌رسد، یا هدایایی که از سوی آنان تقدیم می‌شود، قطعاً یک سری منافع را هدف قرار داده و یا هم در صدد ستم و اجحاف در حق فرد مستضعفی‌ست، و اکنون در دربار دنبال کسی می‌گردد که با حمایت و پشتیبانیِ او، جنایات و خیانت‌های خود را رنگ مشروعیت ببخشد، و در سایه‌اش به خیانت و جنایات خود ادامه داده، و همانند زالو، خون مردم مظلوم را بمکد.

 

عزیزان مسئول و وابستگان‌شان باید نیک بدانند، آن‌هایی که تا دیروز لقمه نانی به ما نمی‌دادند؛ اما امروز سفره‌های رنگین پهن کرده و به ما غذاهای لذیذ و متنوع می‌دهند، و هدایای گران‌بها و ارزشمندی به ما می‌بخشند، و دست‌بوس مسئولین شده‌اند، عاشق چشم و ابروی‌مان نشده‌اند؛ بلکه به دنبال سوءاستفاده از مقام، جایگاه و منصب ما هستند، تا در سایهٔ آن مال مردم را بخورند و

 

منافع ملی را تاراج کنند.

 

باید به خود بیاییم و دوستان خود را بیشتر بررسی نموده و با افراد ناشناس، یا آشنایان نالایق رفت‌وآمد ننموده و به آنان فرصت سوءاستفاده، از خود و جایگاه خود ندهیم.