افغانستان نوین!/ بخش نهم

من به محل ملاقات در خانه‌ای در محله وزیر اکبرخان، معتبرترین محله‌ی کابل رفتم و بیش از بیست نفر از فعالان رسانه‌های افغانستان را دیدم که اکثریت قریب به اتفاق آنها به زبان عربی فصیح صحبت می‌کردند

رسانه‌های افغانی، اما به زبان عربی

 

پایان دیدارهای من در کابل با تعداد زیادی از فعالان رسانه‌ای بود که در مؤسسات دولت جدید افغانستان کار می‌کردند، برادر ریحانه الافغانی، مرد مصمم و فعال و صاحب اکانت معروف به نام خود در پلتفرم ایکس یا تویتر سابق، من را به جلسه دعوت کرد.

 

من به محل ملاقات در خانه‌ای در محله وزیر اکبرخان، معتبرترین محله‌ی کابل رفتم و بیش از بیست نفر از فعالان رسانه‌های افغانستان را دیدم که اکثریت قریب به اتفاق آنها به زبان عربی فصیح صحبت می‌کردند و در مؤسسات دولتی و در حوزه روابط عمومی یا وزارت اطلاعات و فرهنگ مشغول کار بودند، و همه آنها حساب‌های قوی در شبکه‌های اجتماعی دارند، سال هاست که با فعالیت‌های خود واقعا چشم افغانستان به جهان و چشم جهانِ عرب به افغانستان بوده‌اند. اما جالب‌تر آنکه آنان از جزئیات حوادث جهان عرب از سوریه، عراق و لیبی گرفته تا فلسطین و وقایع آن آگاهی داشتند و از هیچ کوششی برای معرفی خود و معرفی مسائل عربی فروگذار نمی‌کردند.

بارزترین فرد حاضر در این جلسه برادر و همکار گرامی سعدالله البلوشی بود، که مجلۀ”الصمود” طالبان را اداره می‌کند، مجله‌ای که کار خود را از آغاز مقاومت طالبان علیه نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده آمریکا آغاز کرد.

 

در این دیدار که بیش از سه ساعت به طول انجامید، همه مشتاق شنیدن وسپس طرح پرسش و پاسخ بودند و من همانطور که آنان نیز تمایل داشتند در مورد راه‌های تقویت روابط رسانه‌ای اعراب و افغانستان و نیز ضرورت اطلاع‌رسانی درباره چهره جدید افغانستان یا همان افغانستان نوین به مردم عرب، صحبت کردم.

حاضران در این راستا به تلاش‌های خود در جذب تعدادی یوتیوبر از کشورهای عربی برای ارائه تصویری از افغانستان نوین اشاره کردند که تأثیر زیادی در راستای از بین بردن تصویر کلیشه‌ای منفی از واقعیت افغانستان در میان مردم عرب داشته است.

 

واقعیت این است که تعداد زیاد فعالان و متخصصان رسانه در افغانستان در واقع اولاً نشان دهنده علاقه رسانه‌ای طالبان به کشورهای عربی است، و ثانیاً نشان دهنده علاقه به زبان عربی است که امروز بیشترین علاقه به زبان عربی در افغانستان دیده می‌شود. هر جا که به ادارات دولتی مراجعه کنید، فردی را خواهید یافت که زبان عربی را به شیوۀ شیوا و واضح صحبت کند و حتی مترجمان مقامات افغان نیز در آن مهارت دارند؛ این امر حتی باعث شگفتی مقامات عرب که در جلسات رسمی برای آنها ترجمه می‌کنند، نیز شده است، علاوه بر این، برخی از خود مقامات هم به راحتی به زبان عربی صحبت می‌کنند، همانطور که در دیدار با شیخ عبدالسلام حنفی، معاون رئیس الوزرا برای من اتفاق افتاد.

 

اکانت‌های مهمی از فعالان و چهره‌های رسانه‌ای افغان در سایت‌های اجتماعی دائر است که از جمله این اکانت‌ها می توان به اکانت مجله زبان عربی “الصمود” اشاره کرد .الصمود ماهنامه‌ای است که از شروع مقاومت طالبانی بر ضد نیروهای آمریکایی، منتشر می‌شود.

علاوه بر این، حساب‌های شخصی مانند حساب ریحانه الافغانی،خالد انس، فهیم الافغانی، وب‌سایت أفغانستان بالعربى، پلتفرم‌های حریت و سایر حساب‌های کاربری نیز هستند که امروزه پلی برای روابط اعراب و افغانستان قلمداد می‌شوند، تا هر یک از طرفین طرف دیگر را درک کند. همچنین فعالان رسانه‌های افغان برای پذیرایی از همتایان خود از جهان عرب تلاش می‌کنند، آنان علاوه بر معرفی افغانستان توسط یوتیوبرها پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، دوست دارند با آنان ملاقات کنند و با آنان حرف بزنند و افغانستان نوین را به آنان نشان دهند.

البته ناگفته پیداست که ردپای یوتیوبرها در سفرهای بسیاری از عرب‌ها طی سه‌سال پس از آزادی افغانستان کاملا مشهود است.

 

شکی نیست که تلاش‌های گسترده‌ی فعالان و متخصصان رسانه‌ای افغانستان در رصد هر آنچه از رسانه‌های عربی رد وبدل می‌شود، قابل توجه و متمایز است.

آنان وقتی ببینند که یک شبکه ماهواره‌ای یا موسسه رسانه‌ای مطلبی توهین‌آمیز به حکومت منتشر کرده است، به آن پاسخ علمی و منطقی می‌دهند و از طریق کلیپ‌های ویدئویی یا انیمیشنی و روش‌‌های جدید و مدرن، به تاریخ، رویکردها و مقایسه‌ها، استناد می‌کنند. کاری که آنها را حتی نسبت به مخالفان و همتایان خود در شبکه‌های اجتماعی برتری می‌دهد.

 

یکی از همکاران روزنامه‌نگار معروف عرب که افغانستان را نمی‌شناسد و تا به حال به افغانستان سفر نکرده است،اما اخبار آن را به طور منظم دنبال می‌کند، به من گفت: من از نحوه معرفی و دفاعشان از کشور و همچنین از نحوه ارائه جلسات و حتی کلیپ‌های ویدیویی که در آنها ارتش و جنگجویان خود را تبلیغ می‌کنند و سلاح‌های نظامی که در اختیار دارند تعجب کرده و شگفت زده شدم.این حقیقتا یک تصویر زیبا و دوست داشتنی است که گویی آنها یک کشور واقعی هستند، برخلاف تصویر منفی که از آنها تبلیغ می‌شود.

 

نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که هر توییت یا پستی که در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود، به سرعت بازتوییت‌ها، اشتراک‌گذاری‌ها و لایک‌های زیادی را به همراه دارد، در کنار آن ده‌ها هزار بازدید دارد، این اگر نشان دهنده چیزی باشد، قطعا نشان دهنده مقبولیت صاحبان حساب در میان توده‌های عرب است که تشنه معلومات درباره این منطقه مغفول مانده از نظر رسانه‌ای و به حاشیه رانده شده جهان اسلام‌اند که در این منطقه چه رخ داده و در حال وقوع است. علاوه بر توانایی این رسانه‌ها در تبلیغ اکانت‌های خود برای دیگران، اجازه نمی‌دهند هیچ موضوع یا سوالی در رابطه با افغانستان بدون اظهار نظر، انتقاد و تمجید یا توهین بگذرد و این همان چیزی است که باعث شده است که بسیاری از حساب‌های انتقادکننده از این مردان جوان مستقر در پشت دکمه‌های رایانه حساب ببرند و قبل از حمله به آنها چندین بار فکر کنند.

 

این فعالان رسانه‌ای جدید بر این باورند که کاری که انجام می‌دهند وظیفه‌ای کمتر از وظیفه مجاهد افغانی نیست.

در اینجا باید به نقش مهم، تأثیرگذار و سریع آنها در ترجمه‌ی بسیاری از گزارشات و اخبار و انتشار آنها با استفاده از حساب شخصیت‌های مشهور و سرشناس عرب اشاره کرد، آنان با این کار خود علاوه بر این که صاحبان حساب‌ها را به حکومت جلب می‌کردند و آنان را از آنچه در افغانستان می‌گذشت مطلع می‌کردند می‌خواستند روی حساب‌های قوی که خودشان نداشتند تمرکز کنند تا هم به حساب‌های خود اعتبار بدهند و هم نزد دنبال‌کنندگان آن حساب‌ها شناخته شوند.

 

امروز جنگ، جنگ رسانه است، و این رسانه‌ها هستند که دولت‌ها را ساخته و در داخل و خارج به آنها شهرت می‌دهند. اما قبل از اینکه مقاله‌ام را به پایان برسانم باید نظر همکاران رسانه‌ای خود را که از محدود کردن پوشش خبری رویدادهای افغانستان شکایت دارند، عرض نمایم، آنان گلایه دارند که فقط به افراد وفادار به دولت اجازه فعالیت داده می‌شود. به نظرم این اشتباه است، امروزه با توجه به پدیده رشد قارچ‌گونه پلتفرم‌های دیجیتال، دیگر نمی توان یک فرد رسانه‌ای را قرنطینه کرد. این حق رسانه است که به حرفه خود عمل کند و مسئول هر کس که است وظیفه دارد که شرایط را برای فرد رسانه‌ای ایجاد کند تا حقیقت را منتقل کند.

البته نهادهایی هستند که باید در این راستا قوانین وضع کنند ونهادهایی نیز باید باشند که برای اجرای این قوانین تلاش کنند، و نهادهایی هم باشند که ناقضین این قوانین را مجازات کنند تا اطمینان حاصل شود که رسانه‌ها بر سیاستمداران تسلط ندارند و این سیاستمداران هستند که بر آنان تسلط و نظارت دارند.