نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
چند روزی را در افغانستان گذراندم. در طی این چند روز، توانستم خاطرات روابط نزدیک و قدیمی با رهبران جهادی طالبان را دوباره زنده کنم؛ کسانی که در بین سالهای ۲۰۰۱ – ۲۰۲۱ علیه نیروهای غربی و آمریکایی جنگیده بودند. بنده در بین سالهای ۱۹۷۹ – ۱۹۸۹ میلادی جهاد ایشان علیه نیروهای شوروی و نیز تسلطشان بر افغانستان و رویکارآمدن امارت اسلامی در سال ۱۹۹۶ و سپس جهادشان در برابر ائتلاف غربی به رهبری ایالات متحدهٔ آمریکا را دنبال کرده و پوشش میدادم.
آغاز سفرم از ساختمان سفارت افغانستان در اسلامآباد؛ پایتخت پاکستان بود. بنده یک ویزای چندبار ورود به کابل گرفتم، و پرسیدم که پرواز با چه شرکت هواییای را پیشنهاد میکنند، که نتیجهٔ آن شرکت افغانی خصوصی «کام ایر» بود. یکی از دوستانم برایم بلیتی خرید و بنده به طرف میدان هوایی جدید پایتخت پاکستان، که میان شهر پیشاور و لاهور قرار داشت، حرکت کردم. موقعیت این میدان هوایی کنار شاهراه پیشاور- لاهور بود و فقط چند کیلو متر از اسلامآباد فاصله دارد.
سفرم از اسلامآباد بود؛ شهری که به شکل هندسی زیبایی ساخته شده بود. جادههای آن بر خلاف شهرهای عربی و اسلامی دیگر، بدون پیجوخم از شمال، جنوب، شرق و غرب عبور میکردند. واقعیت ساختوسازهای شهرها، بیشتر از هوا نمایان میگردد، و به وسیلهٔ آن میتوان، به زیبایی و زشتی شهرها پی برد.
ساخت شهر اسلامآباد به اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، در زمان جنرال ایوب خان برمیگردد که به دلیل وسعت خیابانها و تعداد کم جمعیت، مدرن و عاری از ترافیک و شلوغی و حتی تراکم ساختمانی ساخته شده است، کاملا برخلاف شهر کابل، وقتی که از شمال آن میآیی و هواپیما به تدریج شروع به فرود میکند. در این هنگام، کابل همانند کاسهای خمیده و محاصرهشده در وسط کوهها، نمایان میشود.
این همان کوه تلویزیون است که در دوران جنگهای داخلی مجاهدین به عنوان گزارشگر مورد توجه ما قرار داشت، زیرا هر کسی که آن را کنترل میکرد، کابل در کنترلش بود. و اینها ساختمانهای منطقهٔ مکروریان هستند که شوروی در زمان اشغال افغانستان برای کارمندان دولتی ساخته بود.
کابل تصویری از شهرهای سنتی عربی و اسلامی است، با ساختمانهای شلوغ ونزدیک بههم و معمولا بهدلیل هجوم مردم بهسوی پایتختها و ترجیح آن بر مناطق روستایی و دوردست، دارای تراکم جمعیتی بسیار است.
هواپیما دارد فرود میآید و دلم نیز او را دنبال میکند، گویا با زمان مسابقه میدهد تا کابل را ببیند و خاطرات ورودم در سال ۱۹۹۲ میلادی، با مجاهدین افغان را به یاد بیاورد؛ زمانی که بنده به عنوان خبرنگار روزنامهٔ «الحیات» لندن و رادیو «الشرق» کار میکردم و آن رویداد تاریخی را پوشش میدادم.
این فرودگاه از نظر تعداد هواپیماها ضعیف به نظر میرسید، شاید تنها هواپیماهای رسمی موجود در آنجا، هواپیمای ترکی و هواپیماهای شرکت افغانی رسمی آریا -که نام قدیمی افغانستان است- علاوه بر فلای دبی، بودند.
حاکمان جدید، روی باند هواپیما به استقبال ما آمدند و ما را به سالن ویژهٔ شخصیتهای مهم بردند تا طبق رسم از سفر کوتاهی که داشتیم، استراحت کنیم. سفر ما با مقایسه با سفرهای طولانی و متوسط دیگر، بسیار کوتاه بود، زیرا بیشتر از ۴۵ دقیقه وقت نگرفت؛ اما مراحل سفر؛ رفتن به فرودگاه، انتظار، و سپس رسیدن، همهٔ مراحل یکسان هستند، چه پرواز بسیار طولانی باشد، یا یک پرواز داخلی کوتاه باشد.
مراحل فرودگاه را به پایان رساندیم و سوار موتر شدیم و به همراه دو جوان افغان راهی سفارت آمریکا شدیم، تا اینکه به هتل ستارهٔ کابل رسیدیم. این هتل در زنان نبودمان در پایتخت افغانستان ساخته شده بود.
مسیر گواه اتفاقات بزرگی بود. در اینجا داعش ورودی میدان هوایی را در هنگام خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان هدف قرار داده بود. به قول همراهانم، در دورهٔ دوم جهاد افغانستان، موترهای آمریکا از این منطقه، از ترس هدفقرارگرفتن توسط شبه نظامیان طالبان، خیلی با سرعت و شتاب رد میشدند.
افغانها در کابل عقبنشینی و خروج عجولانهٔ نیروهای آمریکایی را از پایتخت هنوز به یاد دارند؛ خروجی که اعتبار آمریکاییها را در سراسر جهان خدشهدار کرد، و تصویر خروج شرمآور نیروهای آمریکایی را برایشان زنده کرد.
اما با اینهمه، یک نقش پنهانی نیز وجود دارد، که خیلیها به ندرت از آن حرف میزنند و آن نقش پنهان، میانجیگری خاموش قطر بود که در طول سالیان متمادی، بیصدا و با دقت و با در نظرگرفتن شرایط هر دو طرف، کوه لجاجت آمریکایی – طالبانی را با سوزن کَند، که منجر به امضای توافقنامهٔ تاریخی بین آنها شد و طبق مفاد آن نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شدند.
کسانی که رویدادهای افغانستان را دنبال کرده و میکنند، میدانند که این عقبنشینی به یک انتقام واقعی از جانب حکومت مورد حمایت آمریکا با رهبری اشرفغنی -رئیسجمهور- منجر شد، جایی که وی همکاری با این توافقنامه را رد نمود و ترجیح داد در تاریکی شب از کابل فرار کند، و بدین ترتیب همهچیز فروپاشید. اینجا بود که حاکمان جدید که در اطراف کابل منتظر فرصت بودند تا وارد کابل شوند، دروازهٔ پایتخت را به رویشان بازشده یافتند. اشرفغنی با این کارش، تمام کارتهای بازی آمریکاییها را بههم زد و تاوان آن را به دوش آنها قرار داد اما اینها کسانی نیستند که تاوان بیاعتنایی و تجاوز او و گروه حاکمش را بپردازند.
یکی از دوستان افغان من که هنگام خروج رئیسجمهور وارد ارگ ریاست جمهوری شده بود، داستان مهمی را برایم تعریف میکرد و آن این است که وقتی که وارد دفتر اشرفغنی رئیس جمهور افغانستان شدم از آخرین کتابی که اشرفغنی در آن روزها میخواند متعجب و متحیر شدم. کتاب مذکور، خاطرات خوانندهٔ مشهور افغانستانی ناشناس بود. این به این معنی بود که رئیسجمهور به آنچه که اتفاق میافتاده اهمیت نمیداده است، به این دلیل که او به نیروهای آمریکایی اعتماد داشته و یا به این دلیل که او یک روشنفکر دانشگاهی است، همانطور که معمولا بسیاری از دانشگاهیان از مقتضیات حکومت، ابزار آن و نبردهای داخلی و خارجی آن جدا شده و نسبت به آن بیاعتنا هستند.
در قسمتهای آینده سعی خواهم کرد تصویری نزدیک از کابل، نبردها و بحثهایی که در سطح داخلی در آن جریان دارد، و امیدهای حاکمان جدید، و آنچه که در سهسال حکومتشان به دست آوردند، و آنچه که در سطح روابط منطقهای و بینالمللی انجام دادند و تنشهایی که با پاکستان، تاجیکستان و سایرین دارند، و همراه با آن، حرکت دیپلماسی قطر برای حل تنش بین کابل و اسلامآباد را ترسیم کنم؛ زیرا طبق خبری که وزیر دفاع افغانستان، محمد یعقوب به من دادند، قبل رسیدنم به آنجا، وزیر امور خارجهٔ دولت قطر، در آنجا حضور داشته است.
در قسمتهای آتی بسیاری از موضوعات، از نبرد حاکمان جدید با اقتصاد و سرمایهگذاری گرفته تا رابطه با مخالفان و مردم و همچنین رابطهٔ منطقهای و بینالمللی وعلاوه بر آنچه که همه نسبت به آن نگران هستند، مثل آموزش زنان و غیره بیان خواهد شد، و همهٔ اینها حاصل ملاقاتهایم با رهبران جدید کابل است.
امیدواریم که از طریق مقالات آینده، ما و خواننده بیشتر به افغانستان نزدیک شویم، زیرا افغانستان جزء مهمی از امنیت منطقهای عربی و اسلامی بلکه جزء مهمی از همهٔ دنیا است؛ دنیایی که حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را به یاد دارد. نادیدهگرفتن زخم افغانستان امکانپذیر نیست و نادیدهگرفتن آن به معنای چرکینشدن آن است که میتواند واگیر باشد و به همسایهٔ نزدیک یا دور منتقل شود.
دیدگاهها بسته است.