نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
در اردوگاه آوارگان در میان مردمانی غریب، آواره، فقیر؛ ولی مومن، متدین و مخلص به دنیا آمد. وی با وجود آوارگی و ناداری، با سختکوشی و تلاش فراوان خود به دنبال کسب علم و دانش رفت و توانست به تدریج، پلهپلهٔ موفقیت را بپیماید و جایگاه مناسبی به دست آورد. ایشان از یک سو، مدرک کارشناسی ادبیات عرب را کسب نمود و از سویی دیگر موفق به حفظ کلامالله مجید شد.
از همان کودکی نسبت به مسجدالاقصی و بیتالمقدس علاقه و محبت عجیبی داشت. بزرگترین درد و غصهٔ گلوگیر او و دوستانش، اشغال این مکان مقدس توسط صهیونیستهای اشغالگر، جنایتکار و خونآشام بود. هنگامی که شاهد جنایتهای گاهوبیگاه صهیونیستهای اشغالگر در حق مسلمانان مظلوم و مردم بیدفاع فلسطین میبود، و میدید که مردم بیگناه آن چگونه قتلعام و سلاخی میشوند، به اسارت گرفته شده و مورد سختترین شکنجهها قرار میگیرند، قلبش به درد میآمد و وجدانش آزرده میگشت، تا اینکه همین ایمان و غیرت وی سبب گشت که به برادران مبارز و مجاهد خود بپیوندد و برای آزادسازی قدس شریف و نجات مسلمانان مظلوم از چنگال ستمکاران، تمام تلاش خود را به کار ببرد.
با شروع انتفاضه (قیام) اول و تشکیل حماس، فعالیتهای جهادیاش روزبهروز بیشتر شد و در اکثر تظاهراتهای علیه اشغالگران صهیونیست حضور فیزیکیِ فعال داشت، تا اینکه در یکی از این تظاهراتها، گرفتار چنگال صهیونیستهای اشغالگر شد و مدتی از بهترین دوران زندگیاش را پشت میلههای زندانهای مخوف اسرائیل، تحت انواع شکنجهها، سپری کرد.
وی مدتی بعد آزاد شد و پس از آن، فعالیتهایش گستردهتر و جرأت و شهامت وی بیشتر و بیشتر شد، تا اینکه در سال ۱۹۸۸ دوباره بازداشت شد و ششماه را در زندان گذراند، و در سال ۱۹۸۹ دوباره بازداشت شد و سهسال دیگر را در زندان گذراند، و پس از آن به لبنان تبعید شد.
ایشان با وجود اینکه سهبار به زندان افتاد و هر بار شکنجههای بسیار سختی را تحمل کرد؛ اما شجاعت، شهامت و غیرت او بیشتر و ایمان و باورش به جهاد و مبارزه قویتر شد.
در جریان ترور وحشیانهٔ شیخ احمد یاسین و شهادت این بزرگوار نستوه و کمنظیر، اسماعیل هنیه هم مجروح شد و مدتی را با درد جراحت سپری کرد.
پس از شهادت شیخ احمد یاسین، گسترهی فعالیتها و نقشآفرینیهای اسماعیل هنیه و دوستانش بیشتر شد و آرامآرام سنگ، فلاخن و … جای خود را به اسلحه، تفنگ و … داد، و مبارزان فلسطینی آموزش یافته و تربیت شدند و جنگها منظم و هدفمند گشتند، و مجاهدین صاحب موشک، راکت، خمپاره و گلوله شدند، و بزرگترین شاهکار هنیه و سربازانش حفر تونلهایی بود که برای آنان حکم پناهگاه را داشت و برای دشمن حامل پیام ترس و وحشت بود.
تلاشها، فعالیتهای مفید و موثر، مدیریت قوی و شخصیت کاریزماتیک اسماعیل هنیه سبب گشت که در صدر لیست ترور صهیونیستها قرار گیرد و بارها و بارها جوخهٔ مرگ برای وی تلهٔ مرگبار پهن کند. اسماعیل هنیه به خاطر تدابیر امنیتی مجبور به هجرت و سکونت در دارالغربه گشت و سالیانسال در سایهٔ غربت و آوارگی زندگی کرد؛ اما این هجرت و سکونت در قطر، نه از روی عیاشی و رفاهطلبی؛ بلکه از روی اجبار بود؛ اما خانواده و فرزندانش در فلسطین و بین مردم مجاهد و صبور غزه ماندند و همانند شهروندان عادی زندگی کردند.
اسماعیل هنیه و خانواده و فرزندانش یک زندگی بسیار ساده و بدون تکلف داشتند، نه در قصر زندگی میکردند و نه کاخنشین بودند، نه سفرهای خارجی داشتند و نه ویلاهای خاصی برای عیاشی و خوشگذرانی، و نههم امتیازات ویژهای برای دزدی و اختلاس از بیتالمال.
فرزندان اسماعیل هنیه نه خونشان از فرزندان فلسطین رنگینتر بود و نههم از ژن برتری بودند. بیش از ۶۰ نفر از فرزندان و وابستگان اسماعیل هنیه به شهادت رسیدند که اندوهناکترین آن هنگامی بود که در روز عید، سهنفر از فرزندان برومند، تحصیلکرده و تربیتیافتهٔ وی به همراه چهارنفر از نوادگانش یکجا و در یک حمله، شربت شهادت را نوشیدند.
با وجود اینهمه قربانی، اسماعیل هنیه با قامتی راست، ایمانی واقعی و عزمی آهنین، مسیر درست را ادامه داد، نه یک وجب از خاک فلسطین را به کسی فروخت و نههم اسرائیل را به رسمیت شناخت، نه خیانت کرد و نه مرتکب جنایت شد؛ بلکه صادقانه پای تمام وعدههای خود ایستاد و مال، مسکن، خانه، فرزندان و خانوادهٔ خودش را فدای فلسطین کرده و تقدیم خداوند نمود.
شهادت دستهجمعی هفتنفر از نزدیکانش او را ناراحت و پریشان کرد؛ اما ذرهای ترس و دلهره در دلش نینداخت، و وی تا آخرین روزهای زندگیاش بر وعدهٔ صادق خود عمل کرد، و خود، خانواده، فرزندان، نوادگان و اطرافیان خود را برای بقای مسجدالاقصی و بیتالمقدس و نجات مردم فلسطین فدا کرد؛ اما حاضر نشد که به صهیونیستها باج دهد و وطنفروشی و خیانت کند و با کارنامهٔ ننگین از دنیا برود
آری شهید اسماعیل هنیه در هنگام سفر و به دور از خانواده و دوستان به صورت بسیار غریبانهای به شهادت رسید و با جانی پرپر و بدنی قطعهقطعه به سوی معبود شتافت؛ اما آرمان والا، هدف بالا و آرزوی دیرینهاش (یعنی آزادی قدس شریف از چنگال صهیونیستهای ظالم و ستمگر) هنوز زنده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد و روزی به حقیقت تبدیل خواهد شد.
وما ذلک على الله بعزیز
دیدگاهها بسته است.