نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
دیدگاه و نظر غلطی که در بین برخی از نسل جوان و عموماً بین کسانیکه تازه به نوشتههای غربیها و نویسندگان غیر مسلمان دست یافتهاند، این است که نقد دین و منشأ نزول آن، نشان روشنگری توسط روشنفکران است و با این توهم غیرمعقول، غالباً با دیدن رفتار مسلمانان، از اسلام انتقاد میکنند و تمامی رفتارهای آنان را اسلام میدانند و با این طرز تفکر سطحی و مغرضانه، با چاقوی انحراف و بدبینی به جان دین اسلام افتاده و از عقاید و احکام تا حتی آداب را نیز زیر تیغ انتقاد میبرند تا با این سبک، روشنفکری خود را ثابت کنند.
در پیوند به این موضوع، چند نکته را لازم دیدم:
۱. مطلق عملکرد هر مسلمان، اسلام نیست؛
اسلام دینی ثابت و شریعتی کامل است که هیچ کم و کاستی در آن جواز ندارد و هیچ فردی، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، حق ندارد امر یا موضوعی در اسلام بیفزاید یا از آن بکاهد و دین یک اصل اساسی است که با عملکرد افراد و اشخاص تغییر نمیکند.
۲. خردهگیری از فرد مسلمان تا خود اسلام متفاوت است؛
هر انسان مسلمانی که پشتوانه وحیانی مستقیمی نداشته باشد (غیر از پیامبران)، قابل نقد و انتقاد است، اما دین اسلام از آنجایی که منشأ خدایی دارد و از جانب خداوند خالق و مدبر بر انسانهای مخلوق و ضعیف مشروع شده است، برای فرد مسلمان مجاز نیست که دین را در معرض نقد و انتقاد قرار دهد که این مسئله، نوعی انتقاد و دخالت در تصمیمگیریهای خالق و پروردگار است که چنین عملی، متضاد با آموزههای دینی و باورهای اسلامی است.
۳. روشنفکری یا یورش بر دین و دینداری؛
بسیاری از نسل جوان که تازه به سواد خواندن و نوشتن دست یافتهاند، یک باور غلط در آنان بارور شده است مبنی بر اینکه آنان دانشمند و اندیشمند و متخصص گشته و باید در هر موضوعی، نظر و دیدگاهی متفاوت از دیگران داشته باشند صرفنظر از اینکه صحیح است یا غلط و باید به شهرت برسند چه در مسیر درست یا خطا و چه اینکه با رشتهشان هماهنگ است یا خیر.
بنابراین، با این پندار شهرتطلبی و خودبزرگبینی، سعی میکنند هر طور شده در اسرع وقت باید فرد بزرگ یا مشهوری شوند که در این مرحله، پیش از هر حرکتی، پتک نقد و انتقاد دینی را به دست گرفته و در پی کوتاهسازی دیوار دین، چکش میزنند و قلم میدوانند و نظر میگویند و از کتابها و آثار کسانی استدلال میکنند که نه در شریعت خود دیندار خوبی بودهاند و نه در حوزه انسانیت، حرمت انسانیت را نگه داشتهاند و انسان را انسان دانستهاند.
۴. تأثیرات جامعه غرب بر جوامع اسلامی؛
امروزه هیچ عاقل و هوشمندی از نبرد دین و بیدینی، حق و باطل، اسلام و کفر، استقلال و استعمار و حتی پیکار دینداران و بیدینان/دینگریزان غافل نیست.
بر این اساس، جامعه غرب که امروزه ظاهراً از نظر تکنولوژی و فناوری تا حدودی از جامعه شرق پیشی گرفته اما به دلیل نبود یک باور ثابت و قانونی مقتدر، همهروزه رو به فروپاشی و اضمحلال و بیبندوباری است و کمکم فساد و منکرات اخلاقی همانند خودکشی، همجنسگرایی، تقارب جنسی با حیوانات و… در آن رشد چشمگیری دارد و در برخی از کشورها حتی به عنوان قانون طرح و تصویب میشوند، سران غرب با درک این سطح از نادانی، از یک جهت برای سرکوب جوامع دیندار که دارای قوانین اخلاقی و تربیتی و اجتماعی اند که از منشأ مقدسی نشئت میگیرد و از جهتی برای مشغول کردن جوامع خود در اختلافات اسلام با سایر دیانتها، دو روش بسیار زیرکانه را در پیش گرفتهاند:
أ. یورش بر جوامع اسلامی توسط نسلهای غربی؛ این یورش میتواند در میادین مختلفی از جمله سیاسی، نظامی، اقتصادی، فکری و… تبلور کند که این نوع نبرد، یک نبرد کاملاً کلاسیک و قدیمی است که مسلمانان این نوع دشمنی را از صدر اسلام تاکنون دیده و تجربه کردهاند و بسیار اوقات از چنین میادینی، پیروزمندانه بیرون آمدهاند.
ب. یورش بر جوامع اسلامی توسط فرزندان مسلمانان؛ در این حیطه که غربیان اکثراً غالب بوده و بسیاری اوقات تور استعمارشان از این طریق شکارهای خوبی را صید کرده، بیشتر سود کردهاند و این نوع نبرد را اخیراً بیشتر استعمال میکنند که گاهی با دادن بورسیههای تحصیلی و تربیه نسلهای چون سران حاکمیتهای بیستساله و پیش از آن از جمله حکومتهای دستنشانده کمونیستی و… یا با پناه دادن قشری که هیچ پیوند مستحکمی با مغز دین ندارند و اصول و ارکان و اساسات اسلامی را نمیدانند و دینداران خوبی هم نبودهاند، زودتر به آرزوهای خود رسیدهاند.
۵. متهم کردن دینداران؛
تیم دینستیز موسوم به روشنفکران، نخستین نشان دینستیزیشان دشمنی با دینداران و امور ثابت دینی است که در این راستا، حتی به شکاندازی در اذهان نسلهای کمسواد و ناآگاه نیز سود میبرند و خرسند اند چه رسد به آنکه شخص باسوادی را از مسیر دین و خداباوری منحرف کنند و اولین ترفند و شگردی که در انحراف قشر مذکور به کار میبرند، اینست که نخست دینداران را به کژفهمی دینی، عقبماندگی، جریان افراطی و هر عنوانی که بتواند آنان را به هدفشان نزدیک کند، متهم میکنند.
من بر این باور نیستم که همه دینداران معصوم و مقدس اند، اما بر مجرم بودن، افراطی بودن، عقبمانده بودن و کژفهم بودنشان نیز قائل نیستم، همچنانکه همه داکتران قاتل، همه انجینران خاین، همه تاجران حرامخور و همه کارمندان رشوهبگیر و همه مردم یک جامعه غلط یا خوب هم نیستند؛ چراکه هر قشری در تلاطم جامعه پستی و بلندی خود را دارد چه دانشمند و عالم دین باشد یا علوم اجتماعی.
بنابراین، همچنانکه با اشتباه یک داکتر، علم طب زیر سؤال نمیرود و با تصادف یک راننده، رانندگی امر غلطی تعریف نمیشود و با فروریزی یک ساختمان، انجینری متهم نمیشود و بلکه یک فرد خطاکار شناخته میشود، نباید با اشتباه یک دیندار، دینستیزی آغاز شود و با خطای یک عالم دین، به علما توهین شود و با غلط یک مسلمان، اسلام رد شود و ضربه بخورد.
با این شرح و بسط، باید گفت که نظرپردازی در امور دینی، نیازمند دانش دینی است همچنانکه نظردهی در هر رشتهای از علوم اجتماعی، محتاج تخصص و تبحر در آن رشته است که در عین حال، نقد و نظر به معنای یافتن کاستیها و تحسین فعالیتها است نه به معنای رد و توهین و توبیخ و هتک حرمت مقدسات.
به امید اینکه نسل جوان ما در سایه آموزههای اسلامی تربیت شده و در ساحه نظام اسلامی مزایای آموزههای ناب دینی را دیده و در زندگی خود آنها را عملا تجربه کنند و از انحراف و دگرگونی فکری و عقیدتی که از سوی دشمنان دین مطرح شده و خواهان تضعیف روحیه دینی در بین مسلمانان خصوصاً نسلهای نوخیز اسلامی هستند، محفوظ و مصون بمانند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.