نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نابودی و ریشهکن شدن وجود اسرائیل غاصب، یک حقیقت قرآنی و بشارت نبوی است، ازینرو نمیپرسیم که زود نابود میشود یا دیر؟
چون که زوال و نابودی این رژیم سفاک قطعی و یقنی است؛ اما سؤال اینجا است که این شکست و زوال چه زمانی است؟!
من هم براین عقیده و باور نیستم که دست از جنگ و جهاد بردارم و منتظر معجزه باشم، بلکه من براین باورم که معجزه زمانی به وقوع میپیوندد که ما نهایت کوشش و تلاش خود را به خرج بدهیم!
معجزه زمانی به سراغ ما میآید که ما با تمام قدرت و توان خود علیه باطل یورش ببریم، انگار در یک قدمی پیروزی یا شکست برسیدیم؛ اینجاست که گامهای نخست فتح و ظفر یکی بعد از دیگری پیموده میشود، اینجاست که پرچم حق تا آخرین قلهٔ خود بالا میرود، اینجاست که معجزه و نصرت الهی به سراغ ما میآید.
قرآن کریم به ما یک حقیقت ثابت را میآموزد و آن این است که نبرد ما با دشمن غاصب نبرد عقیده و نبرد حق و باطل است نه مبارزه برای به دست آوردن جا و مقام.
جنگ و پیکاری که به خاطر سلطه طلبی باشد،
خداوندمتعال طرفین جنگ را به همان اسباب ظاهریشان واگذار میکند و هیچ یکی از آنها نصرت و یاری خدا به سراغشان نمیآید، هرکس قوی باشد؛ غالب میشود و هرکس ناتوان باشد بیچاره میشود.
اما در نبرد عقیده، در نبرد حق و باطل، عدد و عُدد طرفین معیار نیست، چون در این نبرد به اسباب ظاهری اکتفا نشده است!
تمام طاغوتیانی را که به نوعی خداوند تنبه کرده و یا آنها را سخت عذاب داده؛ درحالی بوده که آنها به قدرت و جبروت خود میبالیدند.
خداوندمتعال فرعون را تا مادامی که دم از قدرت و سلطه توازن میزد، هلاک نکرد؛ او را زمانی به غذابش گرفتار کرده که چنین اعلان کرد: أنا ربکم الأعلی، من خدای بزرگی شماستم!
خداوند او را زمانی به عذابش گرفتار کرد که در اوج قدرت و قوت بود و سرلشکر سپاه بزرگ و مسلح خود بود.
خداوند نمرود را در حالت ضعف و ناتوانیاش هلاک نکرد؛ بلکه او را در اوج تکبر و غرورش هلاک کرد، آنگاه که در بین مردم ندا سر میداد: أنا اُحیی و اُمیت، من زنده میکنم و میمرانم!
خدواند قوم عاد را با تغییر و کمی در ترازو و دادوستد هلاک نکرد؛ بلکه آنها را هنگام هلاک کرد که میگفتند: من أشدُّ منّا قوَّه، چه کسی از ما نیرومندتراست؟!
و خداوند قوم ثمود را هلاک نکرد، اما هنگامی که آنها در سخرهای کوه دم از قدرت و عدم فرارسیدن عذاب را میزدند؛ هلاکشان ساخت.
خداوندمتعال در روز خندق هنگامی احزاب را متفرق کرد و شرشان را از سر مؤمنان کوتاه کرد که زمین با تمام وسعتش بر مؤمنین تنگ شده بود و قلبها به حلقوم رسیده بود.
هنگامی که جنگ غزه آغاز شد، گمان میکردم این یک نبرد چند روزه باشد و به زودی پایان مییابد، همانطوری که جنگهای قبلش به پایان رسید؛ اما حالا قلبم گواهی میدهد که این آخرین جنگ است که در غزه ادامه دارد و این جنگ به حال فعلیاش باقی نمیماند، و حتما تندبادی که احزاب را به هم زد، ان شاءالله به زودی میوزد و رژیم غاصب را درهم میشکند، و عذابهای الهی همیشه یکسان نیستند، به هزار شکل عذاب نازل میشود
و لشکریان خدا را فقط خودش میشناسد!
این جنگ مانند جنگهای قبلی به پایان میرسد و پایان این جنگ همانند آغاز آن میباشد!
یک امر قطعی است که اختیار این جنگ مدتیاست که از دست دوطرف خارج شده و آسانی و خاموشی آن بدست خداست!
من مخالف امور عقلانیت و دلیل حساب کردن و نگاه به حقایق نیستم!
اما عقل تقاضای این همه ثبات و پایداری را نمیکند، و آنچه اکنون رخ میدهد با عقل در تضاد است، واقعیت این است که با این همه بمباران بی وقفه رژیم غاصب، نه تنها غزه، بلکه قدرت های بزرگ هم که میبود، حالا نابود میشد، فرو میریخت، پس چطور قطاع غزه با وجود کوچک و کمیت مساحت، طوری که از تمام پایتخت کشورهای دنیای کوچکتراست؛ بازهم در حال صعود و پیروزی است؟!
بدتر از آن جغرافیایی این باریکه مسطح و بدون کوه، جنگل و وادی میباشد، غزه منطقهٔیست که بدون نیروی جنگی، در وهلی اول هجوم رژیم اشغالگر، تمام دور اطراف این باریکه را محاصره کرده، از دریا، خشکه و آسمان، ولی با وجود این همه فشار، رژیم غاصب به هیچ نتیجهٔ نرسیده است.
قبلا جنگ ما با اسرائیل مدت اندکی طول میکشید و به پایان میرسید، اما در حقیقت اینبار جنگ طول کشده، چون که نبرد میان ایمان و مادیات است.
این یک واقعیت مبرهن است وکسی آن را تکذیب کرده نمیتواند که هیچ اشغالگری بر اشغال خود باقی نمانده، صرف نظر از عقیده مردمی.
تاریخ گواهی میدهد که تمام اشغال و احتلالات اینچنین از بین رفتهاند، و تمام جنگها وجنگ سالاران رخت بربستند، این اشغال هم از بین میرود، چه دیر چه زود ولی زوالش قطعی است و شما چه میدانید؟ شاید زوال رژیم سفاک خیلی نزدیک باشد!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.