نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بزرگترین تحولات سیاسی ـ نظامی افغانستان پس از استعمار انگلیس در جهان و سپس یورش آن به افغانستان رقم خورده است که هیچ تاریخنگاری نمیتواند شکوه و عزتمندی ملت افغانستان را در این صده اخیر کتمان کند و در اوراق تاریخش ننگارد و نادیده بگیرد؛ زیرا انگلیس که پیش از سالهای (۱۸۴۰ م) کشورهای مختلفی را درنوردیده بود و تحت استعمار خود درآورده بود و همچنان با ولع و عطش چون کفتاری بر پیکر جهان و خصوصاً کشورهای ظاهراً ضعیف یورش میبرد و میتاخت و سرزمینها را تسخیر میکرد، باری توجهش به افغانستان معطوف شد و به این خطهٔ زرخیز توجه نمود و با ولع چندین برابر، با سربازانی از سر تا پا مسلح، کشورهای همجوار افغانستان را اشغال کرده و به قصد اشغال افغانستان وارد این کشور شد.
نوع رفتار و برخورد مردم افغانستان معمولاً در برابر مهمانان ناخوانده، بر کل جهان شناخته شده است؛ این مردم، بیگانهپذیر نیستند، در این کشور آداب و اخلاق و ایمان و مقدسات بر همه چیز مقدم و از همه امور برتر است. آزادی و آزادمنشی، از خصلتهای بارز و ذاتی این مردمان است. صلابت و استقامت در این مردم، یک غریزه طبیعی است که ریاست بیگانه و حاکمیت استعماری را برنمیتابد که هیچ، حتی انگیزه طرد اشغالگران و استعمارگران است.
انگلیسیها، افغانستان را با سایر کشورها مقایسه کرده بودند و این مغلطه آنان را در مخمصه و مهلکهای انداخت که ناگزیر شدند عقبنشینی کنند و بگریزند و فرار را بر قرار ترجیح دهند. البته ناگفته نماند که انگلیس در دو مرحله به خاک افغانستان یورش برد؛ مرحله اول در سالهای (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲ م) در بخش جنوبی درهٔ هلمند رخ داد که در نتیجه آن انگلیس و کمپانی هند شرقی با تلفات سنگینی حدوداً (۱۶۵۰۰) سرباز، تا کابل پیشروی کردند.
این نبرد، درواقع رقابت سختی بین امپراتوری بریتانیا و روسیه بر سر قدرت و تصاحب مناطق مختلف خصوصاً آسیای مرکزی بود که در تاریخ بهعنوان «بازی بزرگ» شناخته میشود و میزان دشواری آن از این موضوع نیز مبرهن میگردد. اما سرانجام با گریز دوست محمد خان، پادشاه حاکم افغانستان، توانستند جای پایی در کابل پیدا کرده و «شاه شجاع درانی» را حاکم این کشور تعیین کنند که این سلطنت شاه شجاع دیری نپایید و زود از بین رفت و حکومت او با اشغال اشغالگران یکجا فروپاشید.
مرحله دوم یورش انگلیس به افغانستان در سال (۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰ م) در زمان فرمانروایی «شیرعلی خان بارکزایی»، پسر «امیر دوستمحمدخان» رخ داد که این جنگ نیز بخشی از بازیهای بزرگ میان امپراتوریهای بریتانیا و روسیه بود که در این مرحله، افغانستان بهطور کامل تحت اشغال انگلیس درآمد که با فرار شیرعلی خان، «محمد یعقوب خان» بلادرنگ پیشنهاد صلح داد و تسلیم شد و معاهده گندمک را در سال (۲۶ مه ۱۸۷۹ م) بهعنوان تأیید صداقت و وفاداری خود به انگلیس، امضا کرد.
در سپتامبر سال (۱۸۸۰ م) که «محمد ایوب خان» در قندهار شکست خورد و افغانستان کاملاً تسخیر انگلیس شد، امیر دستنشاندهشان «عبدالرحمن خان» برای خوشخدمتی، مجدداً معاهده گندمک را تأیید کرد و افغانستان به یک کشور کاملاً مستعمره و اشغالشده توسط انگلیس بدل شد.
لیکن با تسخیر کشور توسط غول قدرت سیاسی و نظامی زمان، هرگز دل و جان مردم افغانستان در برابر استعمار و اشغال تسخیر نگشت و این مردم بارها ثابت کردهاند که هرگز تن به ذلت نمیدهند و هرگز تسلیم قدرت نمیشوند و امکان ندارد در بازار سیاست، گول سیاستمداران را بخورند و و با بهای رخیس، دیانت و وجدان خویش را حراج کنند و به همین دلیل، با روحیه جنگاوری و نبرد و با امید پیروزی یا شهادت، به مرور سنگرهای مبارزه علیه انگلیس را تشکیل و ترتیب داده و آزادیخواهی، جهاد و پیکار، نبرد و رزم و اخراج اشغالگران را آغاز کردند که این جنگ خونین، سالها به طول انجامید اما در نتیجه، در ۱۹ آگست ـ ۲۸ اسد سال (۱۹۱۹ م ـ ۱۲۹۸ ه.ش)، نیروهای اشغالگر انگلیسی از کشور اخراج شده و ملت افغانستان با بهای بسیار سنگینی که در خور آزادی و استقلال بود، حریت خود را بازیافته و دوباره به چنگ آوردند و به همین دلیل است که این استرداد استقلال میهن در میزان ارزشیابی، همسنگ و همتراز پایان اشغال شوروی و شکست ننگین آمریکا است و همهساله از آن تجلیل میشود.
سالروز استرداد استقلال و آزادی از چنگال انگلیس غدار بر همگان مبارک باد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.