۲۴ اسد

۲۴ اسد روز فتح؛ روزی که ریشه‌های نظام جمهوریت خشکید!

امریکا و ائتلافش از ضربات محکمِ مجاهدین و کشته‌شدن تعداد زیادی از سربازان‌شان چنان هراسان شدند که راهی جز مذاکره با امارت اسلامی ندیدند. بعد از پایان مذاکرت طولانی‌مدت، سربازان امریکی از حمایت عساکر حکومتی دست کشیدند، حکومت وقت دست‌وپایش را گم کرد و نیروهایش که تعدادشان ۳۵۰ هزار نفر بود، کم‌کم توان مبارزه و جنگ با مجاهدین را از دست دادند. عده‌ای تسلیم شدند و عده‌ای فرار کردند و عده‌ای نیز به‌زعم خود به مقابله پرداختند، اما چون انگیزهٔ جنگ نداشتند، خیلی زود میدان‌ها را برای مجاهدین خالی گذاشتند.

بعد از حوادث یازدهٔ سپتامبر که ضربه‌ای مهلکی به پیکرهٔ امریکا وارد شد، کشورهای غربی و در رأس آن‌ها امریکا که دشمنان دیرینهٔ اسلام و مسلمانان بودند، به افغانستان حمله کردند. این حملات چنان گسترده و فراگیر بود که فضای افغانستان از زمین و آسمان کاملا بسته شده بود؛ دود‌وآتش همه جا را دربرگرفته بود. مردم بی‌گناه کشته شدند. مجاهدین امارت اسلامی مستقیماً هدف حملات قرار گرفتند. گرچه آنان در ابتدا، در برابر این عربده‌کشی‌های غربی‌ها و دست‌نشانده‌های آنان مقاومت کردند؛ ولی بعد با مشورت مسئولین کلان و عالی‌رتبهٔ امارت اسلامی از مراکز ولایت‌ها کم‌کم عقب‌نشینی کردند و به کوه‌ها و دره‌ها پناه بردند. هدف امریکا از این حمله، از بین‌بردن جهاد، مجاهدین و حکومت اسلامی بود؛ چون آنان با اصل این حکومت که نماد و مظهری از اسلام بود، مشکل داشتند؛ اما این غول‌پیکر قلدرمآب نمی‌دانست: چراغی را که ایزد برفروزد، هرگز خاموش نمی‌شود. گرچه این چراغ شاید بنابر بی‌توجهی مردم کم‌سو شود؛ اما برای همیشه خاموش نمی‌شود؛ زیرا خاموش‌شدن آن باعث می‌شود تمام جهان تار‌وتیره بماند. همین بود که مجاهدین امارت اسلامی برای روشن نگاه داشتن این چراغ و برای بالاگرفتن پرچم «لا إله إلا الله»، دوباره دست به‌کار شدند؛ اما پیش مجاهدین امکاناتی وجود نداشت تا جایی‌که یکی از بزرگان امارت اسلامی، مولانا عبدالرشید حفظه‌الله، در یکی از جلسات خود می‌گفت: «پس از عقب‌نشینی، ما بار دیگر کنارهم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم که پیکار علیه دشمنان را آغاز کنیم. تعدادی از مجاهدین گردهم آمدند؛ اما تفنگ نبود، تا جایی‌که بعضی از دوستان، چاقو به دست گرفتند و با همان چاقوها گاهی به دشمن حمله می‌کردند.» در سوی دیگر، دشمن تا دندان مسلح و از هرنوع اسلحه و امکانات بهره‌مند بود و حتی در ذهن کسی خطور نمی‌کرد که مجاهدین دوباره جان بگیرند و وارد میدان نبرد‌وکارزار شده و دشمن را وادار به عقب‌نشینی از قریه‌ها و ولسوالی‌های دورافتاده نمایند.

امریکا و ائتلافش از ضربات محکمِ مجاهدین و کشته‌شدن تعداد زیادی از سربازان‌شان چنان هراسان شدند که راهی جز مذاکره با امارت اسلامی ندیدند. بعد از پایان مذاکرت طولانی‌مدت، سربازان امریکی از حمایت عساکر حکومتی دست کشیدند، حکومت وقت دست‌وپایش را گم کرد و نیروهایش که تعدادشان ۳۵۰ هزار نفر بود، کم‌کم توان مبارزه و جنگ با مجاهدین را از دست دادند. عده‌ای تسلیم شدند و عده‌ای فرار کردند و عده‌ای نیز به‌زعم خود به مقابله پرداختند، اما چون انگیزهٔ جنگ نداشتند، خیلی زود میدان‌ها را برای مجاهدین خالی گذاشتند. مجاهدین امارت اسلامی روز‌به‌روز در حال پیش‌روی بودند، آنان همه را شگفت‌زده کردند و هیچ کس گمان نمی‌کرد که آنان روزی بتوانند دوباره با اقتدار و نیروی تمام وارد کابل شوند و بدون جنگ‌وخون‌ریزی دروازه‌های کابل را باز کرده و مراکز ولایت‌های کشور را در نُه روز فتح نمایند. زحمت‌ها و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی آنان بعد از بیست‌سال ثمر داد.

مجاهدین امارت اسلامی بعد از بیست‌سال قربانی، ترک خانواده‌ها، دوستان و خویشان توانستند به دروازه‌های پایتخت کشور برسند. این حماسه‌آفرینی، در تاریخ افغانستان بی‌نظیر است. این فتح بزرگ در برج اسد ۱۴۰۰ هجری شمسی، رقم خورد و جزو تاریخ افغانستان قرار گرفت؛

۲۴ اسد روزی است که گردن‌کلفت‌ها و قلدرها از گُرده‌های مردم این مرز‌وبوم پایین آورده شدند. ۲۴ اسد روزی است که یک‌بار دیگر کشور به دست صاحبان اصلی‌اش رسید. بیست‌وچهار اسد روزی است که خورشید استقلال و آزادی ملت افغان، طلوع کرد و شعاع‌های آن دور‌واطراف را منور ساخت. ۲۴ اسد، روزی است که مردم افغانستان، سالیان سال چشم‌انتظار این روز بودند و برای آمدن آن لحظه‌شماری می‌کردند.

۲۴ اسد، روزی است که ریشه‌های نظام جمهوریت دست‌نشاندهٔ غربی‌ها برای همیشه خشکید، جمهوریتی که اساس آن در بُن آلمان نهاده شده بود و آن را چنان افرادی رهبری می‌کردند که اصلا به‌فکر ملت نبودند و هم‌وغم‌شان پُرکردن جیب‌های خودشان و ثروت‌اندوزی و سرمایه‌گذاری بود. ۲۴ اسد، برای کسانی که به حمایت امریکا و سایر کشورهای غربی دل‌گرم بودند، روز بسیار دشوار و سختی بود؛ روزی که خاطرات تلخ این روز، برای همیشه کام‌شان را تلخ خواهد کرد. این روز باید بزرگ‌ترین درس برای کسانی باشد که به غرب دل‌بسته و آن‌ها را حامی و سازکار خود می‌دانند.