شکست شوروی؛ تلنگری برای جهان

نویسنده: احمدالله مهاجر افغانستان کشوری است که در یک قرن چندین بار مورد استعمار و تاخت‌وتاز دشمنان قرار گرفته و هر زمانی با نهضت و قیام ملت سلحشورش، دوباره از چنگ آنها خویشتن را رهانیده است. مردم افغانستان، در قرن اخیر از هیچ‌گونه سهولت‌های زیستی دنیا برخوردار نبوده و همواره شاهد اتفاقات ناگوار و غیرمترقبه‌ای […]

نویسنده: احمدالله مهاجر

افغانستان کشوری است که در یک قرن چندین بار مورد استعمار و تاخت‌وتاز دشمنان قرار گرفته و هر زمانی با نهضت و قیام ملت سلحشورش، دوباره از چنگ آنها خویشتن را رهانیده است. مردم افغانستان، در قرن اخیر از هیچ‌گونه سهولت‌های زیستی دنیا برخوردار نبوده و همواره شاهد اتفاقات ناگوار و غیرمترقبه‌ای دشمنان می‌بودند؛ تا اینکه نوبت قشون سرخ شوروی رسیده و این ابرقدرت جهانی جهت به‌دست آوردن این سرزمین، خواب و خیالی را بر سر می‌پرورانید.

قشون سرخ شوروی، در ۶جدی سال ۱۳۵۸ه‍.ش. که مصادف است با ۲۴دسامبر سال ۱۹۷۹م. به فرمان لئونید‌برژنف رهبر شوروی، سپاه چهلم این کشور از طریق مرزهای شمالی وارد افغانستان شدند. آنها به‌خاطر به‌دست آوردن هدف خود از هیچ‌گونه ستمی برحذر نمی‌بودند و بر زنده‌جانی رحم نمی‌داشتند تا اینکه ملت غیور افغان، قیام نموده و پس از قربانی‌های زیادی به استقلال مبارک دست یازیدند.

بالآخره، در دوران میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی و براساس توافق ژنو (در ماه حمل سال ۱۳۶۷ه‍.ش. که مصادف می‌شود با ماه آوریل سال ۱۹۸۸م.) شکست نیروهای شوروی در ۲۵ثور سال ۱۳۶۷ که مصادف می‌شود با ۱۵می سال ۱۹۸۸م. آغاز و آخرین گروه در ۲۶دلو ۱۳۶۷ که مصادف می‌شود با ۱۵فوریهٔ سال ۱۹۸۹م. از افغانستان خارج گردیدند. این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج‌میلیون مهاجر و آواره بر جا گذاشت.

نمی‌خواهم بحث به‌درازا کشیده شود، فقط به‌خاطر تمهید مقدماتی را یادآور شدم؛ از آنجا که افغانستان موقعیت استراتژیکی مهمی دارد و در عین حال، ملت آن از استعداد، قوت جسمی و معنوی و اعتقاد خاصی در میان جهان اسلام، برخوردار می‌باشد؛ همواره مورد هجوم دشمنان قرار گرفته و دشمن خواسته، تا با گذر و تسلیط نمودن این مرز و بوم به اهداف عالیه‌ای خویش دست یابد؛ بنابراین شاهد یورش و هجوم چند ابرقدرت، در یک قرن هستیم.

بلی، دشمن با تمامی نیروی خود، آنچه در توانش بود، انجام داد، اما نتوانست به هدف برسد؛ چون این سرزمین سلحشورانی را در آغوش خود پرورانیده است که به‌هیچ عنوان سر تسلیم به بیگانگان مستعمرهٔ خاکی و بیگانگان عقیدوی، خم نمی‌کند و در قانوس ایشان به‌نام تسلیم‌شدن واژه‌ای وجود ندارد.

ملت افغانستان، گرچه با کمال فقر، زجر، گرسنگی، تشنگی، سختی، زندانی‌شدن، آواره‌شدن، مهاجرشدن، شکنجه‌شدن، کشته‌شدن و پارچه، پارچه‌شدن روبرو شده است؛ اما تمامی آنها را بر خود پذیرفته، در برابر تمام مشکلات و دربدری‌ها مقاومت نموده و نگذاشته اند تاریخ، ایشان را با چهرهٔ سیاه شناسایی نماید.

به هرحال، چنانکه پیش‌تر اشارهٔ داشتیم، شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان در دهه‌ی ۱۹۸۰م. یکی از رویدادهای مهم و تاریخی‌ای قرن بیستم بود. این شکست تأثیرات عمیقی بر جامعه‌ای جهانی داشت و نشان داد که استعداد نظامی و سیاسی در برابر ارادهٔ مردم قابل شکست است.

بلی، اصل سخن اینجاست که جهان باید بداند که خاک این سرزمین برای ایشان مسکن نبوده و از چنین شکست‌هایی درس عبرت بگیرد؛ در اینجا ما به چند درس آن به‌طور کوتاه اشاره می‌داریم:

۱- قدرت اراده مردم در مقابل نظام های استبدادی: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، نشان داد که نظام‌های استبدادی و اشغال‌گر نمی‌توانند، برای ابد قدرت خود را حفظ کنند. مردم افغانستان با اراده قوی و تلاش‌های‌شان موفق شدند بر مقاومت خارجی‌ها و تلاش‌های استبدادی آنان، پیروزی بیاورند؛ این به‌جهانیان نشان می‌دهد که اراده مردم و تلاش آنان برای دفاع از استقلال و حقوق‌شان، باید مورد احترام و حمایت قرار گیرد.

۲- انسانیت و تاثیرات انسانی شکست قشون سرخ شوروی: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان تأثیرات انسانی و انسان دوستانه‌ای داشت؛ زیرا این شکست منجر به تلفات بزرگی در بین نیروهای سرخ شوروی، مردم افغانستان و عوامل مرتبط شد، خشونت و جنگ در افغانستان نشان داد که تداوم منازعات و عدم حل تنش‌ها منجر به رنج و درد برای مردم عادی می‌شود. جهان باید از این عبرت گرفته و تلاش کند تا از راه‌های دیپلماسی و حل صلح‌آمیز، از تکرار چرخهٔ خون‌ریزی و خرابکاری جلوگیری به عمل آید.

۳- تأکید بر همکاری بین‌المللی و حل مسائل به صورت جامع: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، نشان داد که حل مسائل پیچیده‌ای جهانی نیازمند همکاری بین‌المللی و تلاش مشترک است. این شکست بر مشروعیت نظامی، سیاسی و اقتصادی قدرت‌های بزرگ تأثیر گذاشت. این واقعیت نشان می‌دهد که جهان باید برای حل مسایل، نباید از راه پیچیده‌تر و زور کار گیرد، بلکه در تمامی مسایل این چنانی راه تعامل را پیش گیرد که نتیجهٔ کار برای هر دو طرف خصم، بهتر باشد.

۴- ضرورت توجه به نیازهای مردم و توسعه مستدام: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، نشان داد که توجه به نیازها و خواسته‌های مردم، در فرآیند توسعه بسیار حائز اهمیت است. سیاست‌های اشغالگری و نظامی در افغانستان به طور کلی در راستای تحقق نیازهای مردم و توسعه مستدام کارایی نداشتند؛ لذا جهان باید از این عبرت بگیرد و در برنامه‌ریزی خود برای توسعه، نیازها و خواسته‌های واقعی مردم را مدنظر قرار دهد.

۵- ضرورت توجه به شئون اقوام و قومیت‌ها: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، تأکیدی بر اهمیت توجه به شئون اقوام و قومیت‌ها در فرآیند سیاسی و اجتماعی قرار داد، تفاوتهای قومی و فرهنگی در افغانستان بارها منجر به تنش‌ها و ناسازگاری‌ها شده است. جهان باید از این عبرت بگیرد و در راستای حل مسائل جهانی توجهی به تنوع فرهنگی و قومیتی داشته باشد و تلاش کند تا با همکاری اقوام و قومیت‌ها به تعادل و صلح در جوامع مختلف دست یابد.

۶- نیاز به توجه به آموزش و فرهنگ‌سازی: شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، نشان داد که آموزش و فرهنگ‌سازی، ابزارهای قدرتمندی در مقابله با سیاست‌های استبدادی و خشونت هستند، آموزش و فرهنگ‌سازی می‌توانند نقش مهمی در ایجاد تغییر و توسعه پایدار در جوامع داشته باشند؛ لذا جهان باید از این عبرت بگیرد و به تأمین آموزش و فرهنگ‌سازی ماسب برای جوانان و نسل‌های آینده توجه کند.

فرجام سخن اینکه جهان کفر و اسلام، شاهد تمامی این تحولات در افغانستان هستند و به این حقیقت پی برده اند که هیچ کشور و یا گروهی نمی‌تواند از راه نظامی به افغانستان وارد شده و خواب مسلّط‌شدن را در سر بپرورانند و نیز در سلسله‌ای شکست ابرقدرت‌ها، شکست قشون سرخ شوروی در افغانستان، عبرت‌های مهمی ارائه می‌دهد که جهان باید از آنها بهره‌برداری کند، از اراده مردم در مقابل نظام‌های استبدادی، تا توجه به نیازها و خواسته‌های مردم را تمامی مسئولیت خود دانسته و مسایل نگران‌کننده را نه‌تنها اینکه دامن نزند، بلکه به‌خاطر زدودن آن از جوامع بشری -چنانکه شعارشان است- بزدایند.