نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
پس از آن که افغانها در هشتم ثور۱۳۷۱ در افغانستان پیروز شدند، صبغت الله مجددی برای دو ماه به عنوان رئیس دولت تعیین شد. پس از آن برهانالدین ربانی بر اریکهی قدرت تکیه زد که دوام حکومت وی با مخالفت برخی از گروهها و احزاب، بهخصوص «حزباسلامی» به رهبری گلبدین حکمتیار مواجه شد. مخالفتها میان گروهها بر سر قدرت به درگیریهای مسلحانه و جنگ های داخلی انجامید که در نتیجه آن هزاران تن کشته و زخمی و دهها هزار تن دیگر مجبور به ترک وطن شدند. این همه حرس مفرط سران گروهای جهادی برای به دست آوردن چوکی بعد از مقابله با شوروی و فتح افغانستان که منجر به از دست دادن هزاران افغان و آوارگی جمعیت انبوهی دیگر به کشورهای همسایه و اقصی نقاط جهان شد و در پسای آن اینگونه همه زحمات را به باد فنا دادن، نشان از نداشتن اخلاص کامل برای ختم اشغال بوده و بلکه مقصود بعض آن افراد از جهاد با شوروی رسیدن به قدرت بیشتر هدف بوده است تا ختم اشغال و برچیدن تاریکی از این کشور؛ چون اعمالشان در پسای اشغال ثابت ساختند که اهداف آنها چیزی دیگری بوده است که میتوان از آن به کسب شهرت، رسیدن به قدرت و آسایش دنیوی اشاره کرد که در زندگی و اعمال آنها و فرزندانشان این اوصاف را مشاهده کردیم. از غارت بیتالمال توسط این افراد تا ناز و کرشمههای خلاف شرعی همه در زندگی روزمرهی اینها قابل دید است. متاسفانه میتوان گفت که قدمنهادن بعض افراد در میدان مقابله با شوروی برای کسب قدرت بیشتر از خاتمهدادن به اشغال شوروی در افغانستان بوده است.
پس باید عللهای این همه شکست در پسای ختم اشغال، ناکامی افغانها در امر حکومتداری و تشنگی قدرت فاتحین آن زمان را از صفت انسانی گرفته تا عوامل دنیاطلبی داخلی و سیاسی خارجی آن، مورد کنکاش و کاوش قرار دهیم تا باشد که بار دیگر افغانها شکار قدرت طلبی، مسبب تخریب سرزمین و از دست رفتن فرصت به وجود آمده توسط خودی نشود و شاهد افغانستان آباد، آزاد، مترقی و مقتدر در سطح منطقه و جهان باشیم.
دیدگاهها بسته است.