نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
نویسنده: احمد خان داعی درست، ۴۴ سال قبل در ۶ جدی سال ۱۳۵۸، لشکر سرخ شوروی به همکاری مزدوران و تربیتیافتهگان داخلی شان، از زمین و هوا بر افغانستان هجوم آوردند و این کشور را بیشرمانه اشغال کردند. ارتش سرخ شوروی برای تصرف و اشغال کشور ما از هر وسیلهیی کار گرفته و […]
نویسنده: احمد خان داعی
درست، ۴۴ سال قبل در ۶ جدی سال ۱۳۵۸، لشکر سرخ شوروی به همکاری مزدوران و تربیتیافتهگان داخلی شان، از زمین و هوا بر افغانستان هجوم آوردند و این کشور را بیشرمانه اشغال کردند.
ارتش سرخ شوروی برای تصرف و اشغال کشور ما از هر وسیلهیی کار گرفته و بدون اندکترین اعتنا و ترحمی به ملت بیچاره ما و بدون احترام و ارج گذاشتن به آموزهها و ارزشهای دینی و مذهبی مان، با لشکر عظیمِ تادندانمسلح، و با غرور و دبدبهی فرعونی وارد این خاک شد، تا به دنیا نشان دهد که شوروی برای تسخیر جهان، کمر بسته است و دارد مرزها را میشکند و قلمروها را، تحت تصرف در میآورد.
این لشکر خونآشام با همکاری مزدوران مکتب لینن بر کشور عزیز ما تجاوز کردند و این ملت بیچاره را به خاک و خون کشاندند.
اما ملت مجاهد و قهرمان افغانستان برای دفاع از اسلام، ناموس و رهایی خاک خویش از چنگال این هیولای ددمنش، راه مبارزه و مجاهده را در پیش گرفتند و با اندکترین وسیله، اما با ایمان قوی و عزم راسخ در مقابل این لشکر خونخوار ایستادند و از خود شهامت، دلیری و رشادتهایی را نشان دادند که تاریخ نظیرش را در حافظه ندارد.
این ملت، زن و مرد، پیر و جوان و حتی خُردسالان و کودکان برای خاتمه دادن به اشغال و شکست ارتش سرخ شوروی، سهم گرفتند و با تقدیم قربانیهای عظیم و ارزشمند از خاک و خطهی خویش دفاع و پاسداری کردند.
مردم شجاع افغانستان با سنگ و چوب و بیل و کلند، در مقابل لشکری مقاومت میکردند که آنها با تانک، توپ و طیاره مجهز بودند و از هیچ جنایتی در قبال ملت ما ابا نمیورزیدند.
تجاوز لشکر سرخ شوروی در افغانستان، نمادی از جنگ تمامعیار کفر و اسلام بود، تمام دنیا نظارهگر این جنگ بودند و بلعیدن افغانستان اسلامی را توسط اژدهای سرخ، تماشا میکردند.
از آنجا که دین مبین اسلام، دین برحق است و پیروان و اتباع آن برای حراست و حفاظت ازاین دین از هیچ فداکاریی دریغ نمیورزند، مردم شریف افغانستان نیز بخاطر حفاظت از اسلام، تمامیت ارضی و ارزشهای شان، مبارزههای سخت و نفسگیری را در مقابل این نیروی اشغالگر آغاز کردند و با تقدیم میلیونها شهید و معلول و صدهاهزار مهاجر و آواره، غرور این لشکر قدرتمند را شکستند و آنها با متحمل شدن خسارات جانی و مالی زیادی، به شکست فاحشی مواجه شدند که در تاریخ بیسابقه بوده است.
هزاران سرباز شوروی در این خاک کشته شدند و هزاران تن دیگر شان با زخمهای بیدرمان خاک ما را ترک گفتند.
هنوز بقایای توپ و تانک شان در درهها، دشت ها و کوهپایههای این کشور وجود دارند که وسیلهی بازیچهی اطفال ما گردیده اند.
ایستادگی در مقابل عقیدهی باطلِ لینن، استالین و بزرگترین امپراتوری وقت، نشان داد که این ملت از غیرت و همت والایی برخور داراند و هیچکشوری توان ایستادگی در مقابل اینها را ندارد.
در اندیشهها و افکار این ملت، ایستادگی، مجاهده و مبارزه، ریشه دوانیده است و هیچ نیرویی نمیتواند این ملت را از مبارزه در مقابل اشغالگران و تجاوزگران باز دارد.
آنچه بر اهمیت و ارزش مبارزه و جهاد ملت افغانستان میافزاید؛ فروپاشی کامل امپراتوری شوروی بود که به اثر آن کشورها و ملتهای زیادی از چنگال استعمار کمونیستی نجات یافتند. این شهکاری و رشادت افغانها کاری نیست که به سادگی از کنار آن گذشت. رشادتها، قهرمانیها و جانبازیهای این ملت تا شکست قدرت بزرگ جهان، دارای ابعاد و زوایایی میباشد که برای نوشتن آن صدها جلد کتاب را در بر میگیرد.
اما چیزیکه هنوز برای ما قابل پرسش میباشد، این است که؛ وقتی ما توانستیم آن نیروهای مستکبر دنیا را شکست بدهیم و از برکت جهاد و مقاومت ما بسیاری کشورها به استقلال رسیدند و ملتهای زیادی آزاد شدند، چرا خود ما در دوران پسااشغال گرفتار بدبختی و جنگهای خانمانسوز داخلی گردیدیم و بر اثر جنگهای گروهی، سمتی، قومی و… تمام هستوبود خویش را از دست دادیم؟
بدون شک که علتهای زیادی وجود دارد که دلالت بر این همه ناهنجاریها میکنند و پرده از این نابسامانیها برمیدارند.
از آن جمله میتوان گفت، عدم یکپارچگی مجاهدین و تقسیمشدن آنان به احزاب مختلف و برتریخواهیهای برخی از رهبرانِ خودخواه، از دلایلی بودند که ملت را بهسوی تباهی کشاندند و هر حزب و تنظیمی، برای به قدرترسیدن خود در کشور تلاش کرد و برای تخریب حزب مقابل، از هر حیله، نیرنگ و بیرحمی کار گرفت که بالآخره در میان این احزاب جنگی به وجود آمد که بدتر و ویرانگر تر از جنگهای انگلیس و شوری در افغانستان بود.
افغانستان در میان چند حزب، تکه و پارچه شد و تمام زیربناهای خود را از دست داد.
از سوی دیگر، نبود یک زعیم مدبر و مستقل که میتوانست تمام احزاب را زیر کنترول در آورد و همه از او فرمان بگیرد، دلیل دیگری بود که بر تنشها، جدالها و جنگها در افغانستان کمک میکرد.
هر حزب، پادشاه خودش بود و هرکدام در هرجایی که نفوذ داشت، حکومت میکرد و پادشاه کامل الاختیار آن محیط و منطقه بود.
این ناهنجاریها بالآخره منجر به ظهور تحریک اسلامی طالبان، تحت رهبری عالیقدر امیرالمومنین مرحوم ملامحمدعمر مجاهد از متن ملت شد و این تحریک اسلامی توانست که گلیم ظلم و فساد را از افغانستان برچیند و امنیت سراسری را در کشور تأمین نماید.
اما، این نظام اسلامی و شریعتمدار به زودی به خار چشم جهانِ کفر تبدیل گردید و امریکا و ناتو با همدستی یکمشت مسلماننماها، برای نابودی این نظام اسلامی کمربستند و افغانستان را اشغال کردند.
اما ایمان قوی و ارادهی آهنین ملت مجاهد، این طلسم تجاوز را نیز شکست و بازهم امارت اسلامی و ملت مجاهد به فتح مبین و پیروزی بزرگ دستیافتند و با تقدیم ارزشمندترین قربانیها، و فداکاریهای بیدریغ، با بیست سال مبارزهی نفسگیر و ضربات مرگبار بر تجاوزگران، کشور را آزاد کردند و عزت و استقلال را دوباره در افغانستان برگشتاندند.
الحمدلله امروز در افغانستان، نظامی به وجود آمده است که شریعت و حدودالله را زنده کرده است، تحت زعامت یک امیر اداره میشود و تمام جغرافیای افغانستان، زیر سایهی یک بیرق، زندگی آزاد، آرام و عزتمندی را سپری مینماید.
به امید افغانستان آباد، شکوفا و مترقی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.