نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
سال ۲۰۱۳ میلادی، امیرالمؤمنین ملا محمدعمر -رحمهالله- در حالی این جهان را ترک کرد که ۱۲ سال از اشغال افغانستان و عزلت ایشان میگذشت. امارت اسلامی دوازدهمین بهار خود را میگذراند و مجاهدین حملات سختی علیه مواضع آمریکاییها وغلامانشان در قالب عملیات بهاری خالدبنولید آغاز کرده بودند. با وفات ایشان، مجاهدین طبق شرایط آن […]
سال ۲۰۱۳ میلادی، امیرالمؤمنین ملا محمدعمر -رحمهالله- در حالی این جهان را ترک کرد که ۱۲ سال از اشغال افغانستان و عزلت ایشان میگذشت. امارت اسلامی دوازدهمین بهار خود را میگذراند و مجاهدین حملات سختی علیه مواضع آمریکاییها وغلامانشان در قالب عملیات بهاری خالدبنولید آغاز کرده بودند.
با وفات ایشان، مجاهدین طبق شرایط آن زمان با چالشهای مختلفی مواجه بودند. جنگها بعد از ۱۲ سال باید به طور عموم، از کوهها و دشتها بر مراکز ولسوالیها و شهرها انتقال میکرد، دفتر سیاسی طالبان در قطر باید تلاشهای بیشتری میکرد تا امارت اسلامی در کشورهای منطقه و آسیا شناخته میشد و اقدامات گذشتهٔ آنان نسبتا کم بود.
همین زمان بود که شورای امارت اسلامی با دید وسیع خود بعد از تشکیل جلسهٔ شورای رهبری برای تعیین امیری جدید برای مؤمنان و مسلمانان افغانستان و مجاهدین امارت اسلامی، به دست امیرالمؤمنین ملا اخترمحمد منصور -تقبلهالله- بیعت کرد. ملا اختر منصور رحمه الله کسی بود که در تحریک سابق، وزیر هوانوردی کشور بود و پس از اشغال کشور، نقش مهمی در جهاد علیه آمریکاییها داشت. وی دارای شخصیتی قوی، بانفوذ، امیری مدبر، توانا، و فرماندهای شجاع و در عین حال حکیم بود.
با به عهدهگرفتن امارت توسط امیرالمؤمنین، ما شاهد تحولات عظیم در چند بخش ذیل بودیم.
۱. عرصهٔ نظامی: امیرالمؤمنین ملا اخترمحمد منصور -رحمهالله- طبق تجربهٔ مدید و والای خود، جنگها را بهسوی مراکز ولسوالیها و شهرها کشاند و مجاهدین را اجازهٔ عملیات علیه مراکز مهم دشمن و شهرها داد و در بعضی از تشکیلها، خود نیز شریک شد، و این امر باعث تقویت روحی و معنوی مجاهدین شد، طوری که مرکز ولایت قندوز، دوبار فتح شد، و حملات مجاهدین بر مواضع دشمن، شدت گرفت.
ایشان در بخش اکمال مجاهدین، دست بالایی داشت، و هرگاه و هرجایی که مجاهدین قصد عملیات داشتند، برایشان وسایل مورد نیاز را مهیا میکرد، و این خود تأثیر بسزایی در سرعت عملیاتهای کفرشکن مجاهدین داشت.
یکی دیگر از موارد مهم و از تغییرات اساسیای که به اعتقاد بنده، باعث تحول عظیمی در بخش نظامی شد، تعیین خلیفه سراجالدین حقانی، به عنوان معاون دوم ایشان و واگذاری معسکرات فداییان و در اختیارگذاشتن نظم عملیاتهای استشهادی به دست آنان بود.
با معاونیت فرزند بزرگوار مولانا جلالالدین حقانی، و وارث بهحق شمشیر و سلاح ایشان، برای فداییان معسکرهای قویای آماده شده و عملیاتهای استشهادی نظم یافتند، و نقاط مهم دشمن اشغالگر هدف قرار گرفته و دشمن خصوصا در اواخر، چنان بیمناک شده بود که هنگام مذاکرات، موضوع عملیاتهای استشهادی را باربار روی میز مذاکرات میگذاشت و خواستار توقف آن بود.
۲. بخش اداری: آگاهان به تاریخ امارت میدانند که با امارت امیر مدبر و شهید، کمیسیونها توسط ایشان ترتیب شدند. امارت، برای هر بخشی کمیسیونی تعیین کرد تا کارهای بخش نظامی و ملکی پیش بروند. حتی بخش افتاء و قضا نیز فعال شد. دارالافتای مرکزی در دو زون تأسیس شده و برای هر منطقه و ولایتی مجامع فقهی تعیین شد.
با بصیرت ایشان همچنین در بخش علوم عصری دورههایی در دو زون شروع شد، تا مجاهدین و علما با کارهای اداری آشنایی پیدا کرده و سیستم اداری را یاد بگیرند.
۳. عرصهٔ سیاسی: دوران امیر شهید، در تاریخ امارت، در میدان سیاست به عنوان نقطهٔ عطف عظیمی شناخته میشود. با وجود اینکه دفتر سیاسی امارت در قطر از سالهای ۲۰۰۸ به بعد تأسیس شده بود، اما بنابر مشکلاتی فعالیتهایشان متوقف شد. شهید امیر بعد از به دستگرفتن امارت، تلاش را آغاز کرد تا امارت اسلامی از سوی دیگر کشورها بهعنوان یک طرف قوی و مهم در قضیهٔ افغانستان شناخته شود و حیثیت سیاسی پیدا کند، تا بدینترتیب، کشورهای قدرتمند منطقه از آنان برای شرکت در جلسات دعوت کنند.
ایشان تا حدی موفق شد و مذاکراتی که در دوحه صورت گرفت و نتیجهاش فتح افغانستان شد، شروع اصلی و حقیقی این کار و نظم بالای دفتر و کارهایشان توسط شهید امیر انجام گرفت.
۴. عرصهٔ فرهنگی؛ ایشان در عرصهٔ فرهنگی، به نشرات و مخصوصا به کمیسیون فرهنگی توجه خاصی داشت و روابط مستقیم و قوی با آنان داشت.
تعامل امیر شهید با داعش
داعش، با خروج در عراق و شام، و سپس با ورود در افغانستان در سالهای اولی به کرسینشستن اشرفغنی، کمکم توجهها را در افغانستان به خود جلب کرد، و از دور و نزدیک، اخبار اختلافات و مشکلات از سوی داعش شنیده میشد. شهید امیرالمؤمنین با ارسال نامهای به خلیفهٔ مزعوم خوارج، در صدد این بود تا جلوی این مشکلات را بگیرد؛ اما از آنجایی که این گروه بدنام، آلهٔ دست دشمنان اسلام و اشغالگران شده بود، روبهروز به مشکلات و ایجاد فساد در افغانستان افزایش میدادند و از سیاست حکیمانهٔ شهید منصور که سکوت و تعامل مناسب با آنان بود، سوء استفاده کرده و باعث آزار و اذیت مردم و شهادت مردم ملکی و مجاهدین شده و وحشت به راه انداختند.
در این زمان، امارت اسلامی، بهویژه شهید امیر، با چالش بزرگی مواجه شد، از طرفی مجاهدین در کارزار سختی با اشغالگران بودند، و از طرفی این گروه فتنهگر به وجود آمده بود و روزبهروز فتنهاش عامتر میشد. در این زمان بود که شهید امیر تصمیم قاطعی برای مقابله و از بینبردن این گروه فتنهگر گرفت و در این راه سخت موفق شد و ریشهٔ این گروه بدنام و فتنهگر و آلهٔ دست اشغالگران را خشکاند. جزاه الله خیرا.
بالاخره در اول جوزای هشتسال قبل، ایشان بعد از سالها خدمت و زحمت برای اعلاء کلمهالله ورفع اشغال، در یکی از مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان، توسط هواپیماهای آمریکای اشغالگر به شهادت رسید و جسم ایشان سوخت، تا درسی برای رهبران جهان باشد که برای آزادی، خون رهبران هم باید ریخته شود.
ایشان در کارنامهٔ زرینش خدمات ارزندهای را در مسیر برپایی شریعت الهی از جمله: مقابله با دو شاخ اشغالگران صلیبی و فتنهگران داعشی دارد.
اما چه کسی و کجا امیرالمؤمنین ملا اخترمحمد منصور دفن سد
سوال اینجاست که چه کسی کفنودفن شهید امیر را انجام داد و چرا قبر ایشان تا مدتها، پنهان بود؟
شروع قضیه از وقتی بود که ملا آدم؛ یکی از افراد خانوادهٔ شهید امیر با حاجی ضرار رابطه میکند و از او تقاضای همکاری برای دفن جسد شهید امیر، بصورت مخفیانه و بدور از دید اشغالگران میکند.
حاجی ضرار؛ آمر امنیت فعلی ولایت نیمروز که تا آن زمان مسئولیتهای مختلفی را از طرف امارت اسلامی در بهرامچه به دوش گرفته بود، شخصی معروف در میان مجاهدین امارت اسلامی بود.
در آن زمان بهرامچه؛ یکی از ولسوالیهای هممرز پاکستان، مرکز بزرگی برای مجاهدین بود، که مجاهدین از سرتاسر افغانستان برای شرکت در معسکرها و دیدار بزرگان امارت به آنجا میرفتند، و از این رو آمریکا بارها تلاش کرد تا آن منطقه را از مجاهدین بگیرد، اما با عکسالعمل قوی مجاهدین روبهرو میشد.
حاجی ضرار تقاضای همکاری را بیدرنگ قبول کرده و با افراد معتمدی برای انتقال جسد شهید به براپچه ارتباط برقرار میکند و با مولوی عبدالعزیز انصاری که آن زمان سرپرست محاذ شهید حاجی سیف الله بود، صحبت میکند و جزئیات قضیه را با او در جریان میگذارد.
بالاخره با تلاشهای مولوی عبدالعزیز انصاری و حاجی ضرار و مولوی محمد اکبر؛ از بزرگان محاذ شهید حاجی سیف الله رحمه الله، شبانه میان دو قبر در قبرستان شهداء براپچه، قبری زده میشود و جسد شهید در خفای کامل در حضور چند نفر از جمله: مولوی عبدالعزیز انصاری، حاجی ضرار بلوچ، مولوی اکبر، ملا آدم؛ ولسوال فعلی یکی از ولسوالیهای قندهار و یکی دو نفر دیگر کفن و دفن میشود و نماز جنازه را شخص مولوی انصاری بر ایشان میخوانند.
اما سوال اینجاست!
چرا جسد شهید را مخفیانه دفن کردند.
تقریبا همان زمان جسد شهید ملا دادالله رحمه الله توسط آمریکاییهای خونخوار از قبر کشیده شد و به کابل انتقال داده شد.
از این رو مجاهدین احتیاط میکردند تا قبر شهید معلوم نشود و خدای ناکرده همانند جسد شهید ملا دادالله از قبر خارج نشود، لذا شبانه اورا در قبری میان دو قبر دفن کردند و از سنگهای قبور دیگر بر آن گذاشتند و ردپای خود را نیز پاک کردند تا اثر تازه بودن قبر ظاهر نشود.
به نقل از مولوی عبدالعزیز انصاری؛ دشمن همان زمان توسط جاسوسان خود بسیار کوشش میکرد تا بداند شهید امیرالمؤمنین کجا دفن شده اما با حکمت مولوی انصاری صاحب این توطئه شوم دشمن خنثی شد. الحمدلله
امیرالمؤمنین ملا اختر منصور رحمه الله به حقه شخصیتی عظیم و صاحب همت والایی بود. الله متعال ایشان را در زمانی برای پیشبرد اهداف امارت انتخاب کرد که امارت، مجاهدین و کشور عزیزمان افغانستان به چنین شخصیتی نیاز داشتند.
ایشان با تواناییهای خود توانستند پیشرفتهای عظیمی در صفوف امارت بیاورند و تشکیلی قوی و متحد درست بکنند و در انتهای این مسیر، از خود جسدی تکهتکه و کباب شده به جا بگذارند، تا روز قیامت بهترین شاهد برای قربانیهای ایشان باشد.
تقبله الله فی العلیین
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهها بسته است.